در این قسمت کارشناسان رسمی دادگستری مقالهای در خصوص سینما و اثرات آن نوشته دکتر رضا مظلومان را آوردهاند.
مقدمه
سینما یکی از بزرگترین نشانههای تمدن است که از دیرزمان اثرات نیک و بدش موضوع بحث و گفتگوی مختلف علمی بوده و نظریات فراوانی در اطرافش ابرازشده است.
این پدیده که مانند مطبوعات دارای قدرت نفوذ خارقالعادهای است, ازنقطهنظر جنبههای زیانآورش شدیداً موردحمله قرارگرفته و بهعنوان یکی از عوامل توانای آفریننده جرم بشمار آمده است.
فرق سینما با مطبوعات
در زمان حال, همانطور که درگذشته نیز چنین اعتقادی وجود داشت, هیچکس نمیتواند منکر قدرت تأثیر سینما باشد. نفوذ این پدیده که بر جوانان چشمگیر است کمتر موردشک و تردید قرارگرفته است.
این پدیده که وسیله انتقال عواطف و احساسات, پیونددهنده افکار و هنجارها, گسترشدهنده حس کنجکاوی و پرورشدهنده امیال و خواستههای نهفته است با نیرومندی و توانائی کامل به رؤیاها, خیالات, آرمانها, تصورات تماشاگران روح میدهد و با نمایش صحنههای مختلف, هرلحظه آنها را بزرگ و بزرگتر جلوهگر میسازد و تماشاگر را وادار میکند تا با دقت هر چه بیشتر آنچه را که زیر نظرش میگذرد در خاطر خود ثبت نماید.
کایلوا caillois مینویسد:
اگر به قدرت خارقالعاده برخی تصویرهای خونآلوده بیندیشید, خواهید دید که هیچچیز مانند پرده سینما قادر به عرضه کردن آنچنان صحنههای وحشتناک خشونت و تجاوز وحشیگری نیست, اگر بهترین قطعات و مشهورترین آنها در نظر گرفته و انتخاب شود, جز تصویرهای قتل و آدم کشی نخواهد بود.
برخی از عالیترین موضوعات سینمائی را داستانهای جنایت گوناگون هولناک تشکیل میدهد.
در شماره قبل به قدرت و اثر مطبوعات بهطور مفصل اشاره شد.
در اینجا لازم است گفته شود که اثر سینما بهمراتب بیشتر و نفوذکننده تر از مطبوعات میباشد.
تماشاگری که در تاریکی عمیق سالن فرورفته, بدون اراده و مقاومت بهطرف پرده سینما کشیده و جلب میشود و کلیه هوش و حواسش روی موضوع و نمایش صحنههای مختلف آن متمرکز میگردد.
پرده سینما روی ذهن و روان او با تمام قدرت, تسلط واقعی خود را بسط و گسترش میدهد و آنچنان او را در حیطه تصرف و حوزه توانائی خود میگیرد که تماشاگر بهسختی ممکن است بتواند خود را از این اسارت بیرون بکشد.
فرق بزرگی که بین این دو پدیده وجود دارد در آن است که خواننده پس از مطالعه کتاب یا در حین آن ناگزیر است صحنههایی را در نظر مجسم سازد و در افکار و خیالات خود آنها را بنا نماید, درحالیکه در سینما آنچه را که بامطالعه مجبور به تجسم است بهسادگی میبینید.
تورل F T. Torel مینویسد که سینما نمایشدهنده اعمال, رفتار, کردار و حالاتی است که تماشاگر را وادار به تقلید میکند درحالیکه مطبوعات فقط توضیح میدهد و قادر نیست که از این قلمرو پائی فراتر نهد.
خاطرهای که نمایش یک فیلم در ذهن باقی میگذارد به درجات عمیقتر از نوشتههاست.
تصویر برای افراد آماده و کسانی که گرایشهای نهائی برای دست زدن به تقلید رادارند و ساختمان اخلاقیشان واجد قدرت کافی نیست, میتواند یک نمونه و یک سرمشق قرار بگیرد.
هامپ M. Hamp نیز مانند تورل معتقد است که یک نمایشگر بهوسیله فیلم خیلی بیشتر از توصیفات نوشتهها تحت تأثیر واقع میشود.
نظریاتی که محققان در فوق ابراز داشتهاند در حقیقت توسط روزنامه نویسان خود به اثبات رسیده است زیرا آنها هم برای جلبتوجه بیشتر خوانندگان و مؤثر کردن بیشتر داستانها متوسل به عکسهای گوناگون میشوند و داستانهای خود را همیشه با عکسهای مختلف همراه میکنند.
این مسئله حتی موردتوجه کلیه مربیان تعلیم و تربیت نیز میباشد زیرا معتقدند که برای آسان کردن مطالعه و یادگیری بهتر و کاملتر لازم است که هر موضوعی با عکسهای مناسب و ضروری توأم باشد.
به همین جهت امروزه کلیه کتب درسی هم با عکسهای مختلف همراه میباشد.
این توجه خاص بهعکس نشان میدهد که تصویب خیلی سریعتر از نوشته اثر میبخشد. بنابراین سینما که سرشار از تصورات گوناگون است تلقینش بهمراتب بیشتر از مطبوعات است.
سینما پدیده مفیدی است
عدهای از جرم شناسان و محققان معتقدند نه سینما اثر زیانبخشی ندارد و کودکان و جوانان را فاسد و گمراه نمیکند بلکه بهعکس دارای جنبههای بسیار سودمند و آموزنده است و از بهترین پدیدههای مفیدی بشمار میآید که عالیترین راهنماییها و ارزندهترین ارشادات را به وجهی صحیح و بایسته انجام میدهد.
مرژن Mergen ازجمله کسانی است که شدیداً از این امر طرفداری میکند و معتقد است که فیلم دارای همان خصوصیاتی است که رؤیاها و احلام دارند.
فیلم دو شخصیت کاملاً متفاوت ایجاد مینماید. ازیکطرف تماشاگر درحالیکه در نقش قهرمانان فرو میشود و خود را درصحنههای مختلف فیلم احساس میکند, تا حدودی خواستهاش را ارضاء میکند و در نهادش تسکین به وجود میآورد.
از طرف دیگر, تماشاگر در خود فرو میرود و در ضمیرش آنچه را که دیده است تکرار میکند. این حالت درواقع ازهرجهت شبیه به آن چیزهایی است که در خواب میبیند.
نتایج سودمند و سلامت بخشی که این تغییر قالب و همانندی دارد به وجود آوردن فرضیه خاطر نزد تماشاگران برای آن مدتی است کم کموبیش طولانی نیز میباشد.
ورژن این تغییر قالب را مانع بزرگی در پدید آمدن گرایشهای زیانآور مانند حالت تعرض و پرخاشگری در زندگانی واقع میداند زیرا در حقیقت آن را دریچه اطمینانی قیمتی و سالم بشمار میآورد که فرد را از آلوده شدن به اعمال ضداجتماعی مانع میشود. ضمناً این همانندی, خواستهها و آرزوها را نیز تا حدود زیادی برآورده ارضاء میکند.
امیال پنهانی و ناخودآگاه صورت تحقق به خود میگیرد و درنتیجه احساس سالمی به وجود میآورد که راحتی, تسکین و تمدد اعصاب را به همراه دارد.
برحسب مرژن فیلمهای تند و خشن و پر از زدوخورد مانند فیلمهای وسترن بههیچوجه تأثیر بد و مضر ندارد بلکه بلعکس به خاطر وابستگی موضوعاتش به اعمال ابتدائی و روش انسانهای اولیه, پدیدآورنده حالات سودمند بسیار میباشد.
اینگونه فیلمها با اثر بخشیدن بر روان تماشاگران آرامش بزرگی در نهاد آنان ایجاد میکند.
طرفداران سودمند بودن سینما معتقدند که احساس مروت و دادگری و پیروزی, یا بهوسیله قهرمان نیرومند و موردعلاقهای ارضاء میشود که با صدها وسیله با هفتتیر و با مشتهای آهنین روی بدیها, نابکاریها و زشتیها میکوبد, با پستیها و پلیدیها مبارزه میکند, بته کاریها را از بین میبرد و با ظلمها و بیدادگریها پیکار مینماید, یا بهوسیله فردی فرضیه میشود که در قالب انسان بدجنسی فرورفته است و برخلاف قوانین و موازین اجتماعی و اخلاق گام برمیدارد و دست به زشتکاری و پلیدی میزند و از بدی کردن و اجحاف و ستمگری خودداری نمیورزد, ولی بالاخره بهوسیله عامل خوبی به مجازات میرسد و مورد شکنجه و عقوبت قرار میگیرد و پاداش اعمال ناپسند خود را دریافت میکند.
انتقادی که به طرفداران چنین عقیدهای وارد است فراموشی این اصل مهم میباشد که مشاهده اعمال پرخاشگرانه و تجاوزات و قتلهای مختلف ممکن است آنچنان بر ذهن و روان برخی از بینندگان اثر نماید که به نتایج و عواقب بسیار ناگواری بیاید, بهطوریکه اگر مقتضیاتی ایجاب و شرایطی فراهم گردد, این افراد یکسره بهپای میز قاضی کشانده شوند.
سینما محققاً به علت کامل و قدرت فراوانی که در تبیین مفاهیم و تلقینهای گوناگون دارد بهخوبی قادر است تا نظر خلق و ابداع اندیشههای فرهنگی, علمی, اجتماعی, اقتصادی را در افراد و در هر جامعهای تقویت کند و گسترش دهد و بر توسعه ارزشهای اخلاقی بیفزاید و ضعف روابط اجتماعی را از میان ببرد و مناسبات موجود میان افراد را با رشتههایی محکم مبتنی بر تفاهم کامل استوار سازد, به صفات عالیه و سجایای اخلاقی روح توسعه دهد, استعداد افرادی را که از خلق ناچیزترین پدیدهها عاجزند بهخوبی در جهت صحیح و بایسته تقویت کند و آنچنان بپروراند که افراد خود مبدع و آفریننده شوند و به خلق و ابداع بپردازند.
با توجه به آنکه سینما دارای محاسن بسیاری است ولی هیچگاه صحیح نیست که مانند برخی از محققان راه افراط در پیشگرفته شود و جز از جنبههای مفید سینما گفتگوی دیگری به میان نیاید.
درحالیکه باید دانست که شمارش تمام محاسنی که در این پدیده یافت میشود نباید این توهم را ایجاد نماید که سینما از جنبههای بدآموز خالی است و اثرات جرمزا ندارد.
عدهای از محققان بهطور اغراقآمیز راه افراط پیموده و همانطور که ذکر شد خواستهاند حتی فیلمهای گمراهکننده هم جنبه سودبخش و آموزنده بدهند و بدینوسیله عقیده کلیه جرم شناسان را در مورد زیانبخش بودن اینگونه فیلمها یا برخی فیلمها رد نمایند.
اینگونه اظهارنظرها نوعی داوریهای یکجانبه است که فاقد ارزش علمی میباشد.
سینما پدیده زیانبخشی است
پیناتل pinatel مینویسد, اگرچه ذکر این نکته ممکن است عجیب و مخالف رأی دیگران باشد ولی حقیقت انکارناپذیر است که اولین بار توسط مطبوعات به نقش شومی که سینما ایفا میکند, اشاره شد.
در ۱۰ ژتنویه ۱۹۰۹, شیکاگو تریبون chicago Tribun داغ تباهی و فساد بر چهره ۱۵۰ سینمایی که در شهر وجود داشت زد و آنها را انحراف آفرین و تباهی انگیز قلمداد کرد.
در سال ۱۹۱۲ مقالهای از ترامون Teramont در مطبوعات فرانسه درج شد که سینما را عامل کجروی و فساد اخلاق بشمار آورد. در همین سال در انگلستان نیز مطبوعات, حملات خود را علیه سینما شروع کردند.
کمی بعد شارل کولار charls collard در مجله حقوق جز او جرمشناسی به اثرات زیا بخش سینما بر روی کودکان اشاره کرد و دلایل خود را به طریق ذیل ارائه داد.
- سینما به کودک فکر و اندیشه جنایت القا میکند
- سینما با تحریکات و تلقینات فراوان, قوه را به فعل میآورد.
- سینما سطح اخلاق نسلهای جدید را کاهش میدهد.
بلومر Blumer و هوسر Hauser در آمریکا, نقشی را که سینما در زندگی جوانان و روی بزهکاران ایفا میکند موردمطالعه قرارداد و بیان نتیجه رسیدند که سینما بد و صورت مستقیم و غیرمستقیم بر روی جوانان اثر میبخشد.
در این تحقیق که بروش پرسشنامهای روی دختران و پسران جوانان بزهکار و ناسازگار انجامگرفته بود سؤال شده بود که آیا برخی فیلمها باعث شده است که گرایش ارتکاب اعمال ضداجتماعی در آنها حاصل شود یا نه؟
نتیجهای که به دست آمد عبارت بود از آنکه:
۱۰% از ۳۶۸ پسر جوان بزهکار و ۴۹% از ۱۱۰ کودک ناسازگار که در مرکز اصلاح و تربیت بودند, اظهار داشتند که تحت تأثیر فیلمها مرتکب اعمال خلاف شدهاند و ۳۳% از ۲۵۲ دختر جوان مدعی بودند تحت تأثیر فیلمها مبادرت به فرار کردهاند.
دو محقق فوق میافزایند که اثر مستقیم سینما بهمراتب زیانبخشتر و گستردهتر از اثر مستقیم میباشد زیرا سینما تحریکات بسیاری در نهاد بینندگان ایجاد میکند و اندیشههای ارتکاب جرم را در وجودشان میپروراند, نهایت جرم بهزودی به وقوع نمیپیوندد بلکه برخی از این اندیشهها بهتدریج از بین میرود ولی برخی دیگر در ذهن باقی میماند تا شرایط مساعد ظهور آنها فراهم گردد.
فیلم درواقع باید طوری ساخته شود که نهتنها مخالف مصالح اجتماعی و اخلاقی نباشد و افراد را بداندیش و بدنهاد پرورش ندهد بلکه بهعکس آموزنده صفات عالی انسانی و خصائص نیکو و رفتارهای پسندیده و بایسته باشد تا تماشاگران بتوان با برداشتهای خوب به خود و اجتماع و افراد سود برسانند.
فیلم اگر فاقد جنبههای منفی و تخریبی باشد محققاً پدیده بسیار مفیدی است ولی متأسفانه امروز از راه درست و صحیح بهکلی منحرفشده است و در جهت خلاف مثال اجتماعی و اخلاقی گام برمیدارد بهطوریکه نگرانی شدید اخلاق دانان, روانشناسان, جرم شناسان را فراهم نموده است.
بدیهی است نکات موردانتقاد, مربوط به قسمتهای مضر و قطعههای بدآموز میباشد که اثرات جرمزا دارد وگرنه نمیتوان یکجانبه قضاوت کرد و کلیه فیلمها را زیانبخش قلمداد نمود و نظر داد که از تمام جنبههای مثبت عادی است و جز زیان و لطمه نتیجهای ندارد.
گرچه برخی از نویسندگان و محققان مانند پواسون j. poisson و موریاک F. Mauriac برعکس نظریه مرژن که شدیداً طرفدار بود بهطورکلی مخالف سینما میباشد و معتقدند که این پدیده نهتنها فاقد هرگونه جنبه مثبت و ثمربخشی است بلکه از خطرناکترین عوامل فساد و تباهی بشمار میآید.
برحسب موریاک حتی بهترین فیلمها خطرناک است زیرا واقعیات را مسخ میکند و داستانهای ساختگی را در قالب حقیقت میریزد و به تماشاگران یک افسانه دروغین را موضوعی واقعی جلوه میدهد و با ساختن شک دور نمای نادرست به اغفال آنان میپردازد و آنها را از راه راست منحرف میسازد.
ژاک پواسون معتقد است که سینما چهره خیلی ضعیف, قوی, نزدیک, دو, کوچک, بزرگ, دگرگونشده, بدشکل, آزاردهنده یک دنیای پنهانی است که در آنجا جنایت و قهرمانیهایی خفتهاند که ما هرگز آنها را انجام نمیدهیم.
در همین دنیای پنهانی است که ناامیدیها و یاسها بهکلی غرق و نابود میشوند و غیراخلاقیترین و دیوانهترین خواستهها و امیالها جوانه میکند.
جرم شناسان معتقدند که جز برخی قسمتهای بسیار استثنائی که حتی قابلذکر نیست, سینما یکی از عوامل انحراف اخلاقی است.
آنان پارا فراتر میگذارند و فیلمهایی که پایانی سازنده و اخلاقی نیز دارد شوم بشمار میآورند زیرابه نظر آنان قبل از آنکه فیلم به پایانی مطلوب منتهی شود و چند متر نتایج اخلاقی را بیان دارد کیلومترها دزدان زبردستی را که به سرقتها مسلحانه دستزده و قاتلین بسیاری را که به آدم کشیهای وحشتناک پرداختهاند, بنمایش درآورده است.
همانطور که اشاره شد قدرت سینما به حدی روشن و مشخص میباشد که جای هیچگونه شک و شبههای باقی نمیماند زیرا تأثیرش بر احساسات, عواطف و روان تماشاگران واقعیتی است که همگان آن را پذیرفتهاند.
بنابراین با توجه به چنین قدرتی, محقق است که فیلمهای مضر یا جنبههای زیانبخش برخی فیلمها بهخوبی قادر است تا افراد را از راه راست منحرف کند و بهسوی ورطه انحراف سوق دهد و در اجتماع بینظمی و اختلال ایجاد نماید.
کلوکسمان A. Glucksmann در همین زمینه مینویسد:
ترس بزرگ آن است که سینما بجای توسعه علوم انسانی به صورتی بایسته در اجتماع, باعث ایجاد بیماریهای بینظمی اجتماعی بیماری روانی, مشاجرت خانوادگی, بزهکاری جوانان یا جنایات مختلف بشود.
محققانی که اثر سینما, تلویزیون, مطبوعات و رادیو را بر جوانان مطالعه میکردند معتقد بودند که بهمان اندازه که زاغهنشینی سرچشمه اختلال و آشفتگی اجتماع است سینما و رادیو نیز مؤثر میباشد.
فور j.Faure نیز درحالیکه از نیرومندی و نفوذ مؤثر سینما صحبت میکند مینویسد:
که رفتار و کرداری که در فیلم مشاهده میشود, انگیزههایی که افراد را بهطرف عمل میراند و کلیه وسایلی که مورداستفاده قرار میگیرد نیز دارای قدرت تحریک فراوانی است زیرا در افکار تماشاگر اثرات بسیار عمیق میبخشد و باعث تحریک او میشود بهطوریکه اگر موقعیتی ایجاب نماید, بدون شک خطرات جدی و واقعی ببار میآورد و به خود, افراد و اجتماع زیان میرساند.
فور معتقد است که در نزد جوانان و نامتعادلها همیشه یکراه احتمالی بهسوی بزهکاری وجود دارد.
مورن Morin که نظریاتش ازهرجهت بافور مطابقت دارد نیز مینویسد که کلیه راه و روشهایی که در سینما مورداستفاده قرار میگیرد تماشاگر را در فیلم و در محیطی که نشان میدهد عمیقاً فرومیبرد.
تغییرات زمانی و مکانی, جنبشهای مختلف, تحولات لاینقطع فراوان از جهات گوناگون او را بهکلی از محیط خودش خارج میکند و به دنیای دیگر منتقل میسازد.
گفتههای مورد کاملاً با حقیقت مطابقت دارد زیرا بسیار اتفاق افتاده که تماشاگر بهکلی از کالبد خود خارجشده و در محیط دیگر و قالب دیگر قرارگرفته است.
بهترین مثال را میتوان مسابقات اتومبیلرانی ذکر کرد زیرا تماشاگری که مسابقات را با ولع هرچهتمامتر میبیند ناگهان احساس میکند خود او فرمان را در دست دارد و در حال فشار آوردن به گاز و سبقت گرفتن است.
در این لحظه او در کالبد یکی از قهرمانان مسابقات فرورفته و از محیط و قالب خود بهکلی خارجشده است. این تغییر محیط و قالب به حدی عمیق میباشد که تماشاگر فراموش میکند که در کجا و با چه کسی است و حتی ممکن است که اگر ضربه یا فشاری به دست پایش وارد آید بههیچوجه احساس نکند.
یکی دیگر از اثرات سینما جلوه دادن وقایع غیرحقیقی به صورتی واقعی است زیرابه علت قدرتی که دارد بهخوبی از عهده این کاربر میآید.
در همین مورد دکتر دو گریف Dr.de Greeff مینویسد که این پدیده وسیله اسلوبها و فنون مختلف و روشها و طرق گوناگون و همچنین به علت توانائی در تحریک و تلقین بهخوبی قادر است که یک نمایش تصنعی و غیرحقیقی را جانشین واقعیات نماید و در این عرضه بهخوبی موفق شود.
به عقیده او سینما بهسادگی و آرامی هر چه تمامتر چنان به عرضه کردن پدیدههای مختلف به صورتی بیآلایش و دور از هرگونه شائبه و مطابق با حالات عاطفی افراد میپردازد و پیروزی و موفقیت و شهامت را تلقین میکند که هیچ وسیله دیگری قادر به چنین عملی نیست.
برخی از محققان به صورتی دیگر از سینما انتقاد میکنند و آن را عامل فساد انگیزی بشمار آورند. ازجمله گورف Gorphe ضمن اشاره به اثراتی که سینما دارد, مینویسد که برخی قسمتهای فیلمها شدیداً به قدرت هوش و فکر لطمه میزند.
او برای اثبات این موضوع اضافه میکند که در هر فیلم برخی صحنههای گمراهکننده و فاسد وجود دارد که بهسرعت در اذهان و افکار جای خود را بازمینماید و درحالیکه قدرت تمرکز را ضعیف میکند همیشه در ذهن باقی میماند.
این امر بهوسیله دبیران و آموزگاران در نزد برخی شاگردان بهطور مرتب به سینما میرفتهاند بهخوبی مشاهدهشده است.
از طرفی برخی تصویرها که بهوسیله هیاهو, صحبت و بحث و همچنین محیط در ذهن میبخشد گاهی خطرناک بزرگتر و واقعیتری دارد.
مثلاً اگر تماشاگری از تعادل کامل برخوردار نباشد و برخی نقصانها در مغز او یافت شود, نفوذ این تصویرها شدیدتر و قاطعتر میباشد زیرا خود را به خاطرات او پیوند میدهد, به عواطفش نزدیک میکند, بخواسته ها و تمایلاتش مرتبط مینماید و بالاخره یک روز به دنباله یک حادثه, در ذهن او دوباره جان میگیرد و زنده میشود و او را بهطرف ارتکاب عملی سوق میدهد که پایان آن بههیچوجه روشن نیست.
نکات جالبی که در نوشتههای کین برگ بچشم میخورد اثرات سینما را به وجهی بهتر نمایان میسازد.
او معتقد است که سینما غالباً به نحوی میخورد اثرات سینما را به وجهی بهتر اعمال متجاوزانه و کشتارها و یا به جلوه درآوردن و باشکوه ساختن پیدرپی ثروتمندان و پروتشان, بهخوبی میتواند پایداری و استقامت افراد را در برابر اعمال وقیحانه و کردارهای خشونتآمیز و سبعانه ضعیف نماید.
فور j. Faure به صورتی عامتر مینویسد که زدوخوردهای وحشیانه, مبارزات و پیکارهای خشونتآمیز, تیراندازیهای متوالی با هفت تیز و تفنگ و مسلسل, مسابقات دوچرخهسواری و اتومبیلرانی, فیلمهای وسترن و پلیسی نقشی بسیار قوی و عمیق در ذهن تماشاگر میگذارد.
به عقیده وازن wasen تماشاگر در سینما همیشه تعداد جنایات را میشمارد زیرا پیوسته در گفتههایش متذکر میشود که فلان و فلان جنایت در فلان و فلان زمان و محل در روی صحنه اتفاق افتاد, همانطور که خواننده برای شکسپیر چنین محاسبهای را میکند و میگوید در هاملت هفت کشته وجود دارد.
کودکان, و ناسالمها…… در باربر تلقینهای وسوسهانگیز و محرک برخی فیلمها که برخلاف اصول اخلاقی و خواستههای سالم اجتماعی ساختهشده است فاقد هرگونه قدرت مقاومت میباشند.
این امر گاهی در مورد بزرگسالان سالم و هوشمند هم حتی میتوان گفت صادق است زیرا هرقدر از شخصیتی استوار, صفاتی عالی, اخلاقی قوی و تربیتی عمیق برخوردار باشند و با بینش کامل و دیدی وسیع به فیلمها بنگرند و از کلیه دقایق افسون کارانه آنها بااطلاع باشند و محتویاتشان را جدی تلقی ننمایند و تحت نفوذ قرار نگیرند باز نمیتوان منکر این واقعیت شد که اگر روزی موقعیتی ایجاب نماید چهبسا که اثرات منحوس فیلمی که درگذشته مشاهدهشده و در ذهن نقش بسته است راهنمای اعمال تبهکارانه قرار گیرد و مشوق یا محرک یا هادی برخی از آنان در عملی بزهکارانه گردد.
محققاً همه افراد در همان لحظهای که فیلمی را میبینند میل بزهکاری ندارند ولی بدون شک در طول زندگی اتفاق میافتد که با مشکلات میل بزهکاری ندارند ولی بدون شک در طول زندگی اتفاق میافتد که با مشکلات و معضلاتی برخورد نمایند که باعث شود این حس در نهادشان کموبیش ایجاد و تقویت گردد.
بنابراین به خاطر آوردن صحنههایی از فیلمی که بیانکننده حال فرد باشد, احتمال زیاد میرود که او را بهطرف آلودگی سوق دهد و بدین نحو مصونیت اخلاقیش را نابود سازد و به نفوذناپذیرش پایان بخشد.
گرچه باید اذعان کرد که کسانی که از هوش و درایت و تعلیم و تربیت کامل برخوردارند بندرت تحت نفوذ قرار میگیرند ولی بهر حال این امر مانع از آن نیست که گاهی اراده آنان هم در برابر عوامل جرمزای بسیار قوی از میان نرود و تسلیم اعمال مجرمانه نگردند.
به همین جهت ساترلند برحسب مطالعاتی که محققان در مورد رابطه سینما و جرم به عملآوردهاند مینویسد که سینما یکی از عوامل بسیار مؤثر ایجاد جرم در نزد تقریباً ۱۰% از مردان و ۲۵% از زنان موردمطالعه بوده است.
نقش فیلم ثانوی است
برخلاف نظر محققان و جرمشناسانی که مصراً سینما را یک پدیده زیانبخشی بشمار میآورند و علیرغم عقیده برخی دیگر که از آن بهعنوان یک عامل مفید یاد میکنند, دسته دیگری هستند که به آن نقش ثانوی داده, اثر آن را در مرحله و مرتبهای کماهمیتتر قرار میدهند و معتقدند که سینما مستقیماً بدون یاری عوامل اصلی که به وجود آورنده رفتارهای جنائی میباشد فاقد آنچنان قدرتی است که تماشاگر را منحرف نماید و به ارتکاب جرم وادارد.
رولاند به رژه Roland Berger ازجمله کسانی است که از عقیده فوق دفاع میکند و مینویسد که نفوذ سینما به حدی نیست که به تنهائی توانائی آن را داشته باشد تا افراد را بهطرف اعمال بزهکارانه براند.
به رژه مینویسد که جرم و جوانی وابستگی کامل بعموال روانی و اجتماعی مانند نقایص ارثی, بیماری عصبی, محرومیتهای عاطفی دارد.
این پدیدهها شرایطی را فراهم میآورد که به گرایشهای مخفی و نهفته حیات میبخشد و فرد را بدینوسیله آماده ارتکاب تبهکاری مینماید. ولی سینما در میان کلیه عوامل اجتماعی نقش ثانوی دارد همانطور که رادیو, تلویزیون, مطبوعات و الکسیم هم دارای چنین نقشی میباشد.
بنابراین سینما به تنهائی نمیتواند اثر جرمزا داشته باشد و باعث انحراف افراد بشود.
کرسی cressey و تراشر Trasher دریکی از حومههای شهر نیویورک, ۱۳۵۶ کودک و ۱۰۵ بزهکار جوان را مورد سؤال قراردادند و نتایج ذیل را به دست آوردند:
۲۲% از بزهکاران و ۱۴% از غیر بزهکاران, هفتهای سه مرتبه و بیشتر سینما میرفتند.
۶% از بزهکاران و ۱۶% از غیر بزهکاران, هفتهای یکبار به سینما میرفتند.
این دو محقق پسازاین بررسی مدعی شدهاند که نقش سینما در ایجاد بزهکاری, اساسی نیست و عامل نیرومندی بشمار نمیآید.
سینما فقط میتواند حالت قهرمانی را در نزد بیننده ایجاد کند که این حالت ممکن است به گانگستر بازی منجر شود و درنتیجه از این طریق جوانان را به ارتکاب جرم وادارد.
گرچه کرسی و تراشر با ذکر مطلب فوق خواستهاند عدم تأثیر سینما را بیان کنند ولی خود بازهم معترف شدهاند که سینما بر جوانان میتواند نفوذ کند, نهایت این تأثیر را غیرمستقیم قلمداد کردهاند.
مورن نیز درحالیکه به این موضوع اشاره میکندم بنویسد که برحسب پرسشنامهها و تحقیقاتی که صورت گرفته است, سینما روی رفتارهای اجتماعی و خواستههای جنسی افراد فقط اثر ثانوی دارد.
ژوزف joseph معتقد است که نمایش فیلمی که بتواند کودکی را آنچنان تحریک کند که دست به ارتکاب جرم بزند بسیار نادر است و درواقع نمیتوان امثله زیادی برای اثبات این امر ذکر کرد.
اثر سینما بر همه افراد یکسان نیست
سینما بر افراد مختلف اثرات گوناگون میگذارد و قدرت باروری و استعداد آنان را در جهتی که گرایش دارند افزایش میدهد و تقویت میکند.
بهعبارتدیگر نمیتوان گفت که نفوذش بر پیر و جوان, زن و مرد, بیسواد و تحصیلکرده, متعادل و نامتعادل, شهری و روستایی, فقیر و ثروتمند, افراد حساس و غیر حساس, باهوش و کمهوش,…. یکسان است.
انسانها دارای گرایشهای مختلف میباشند و از استعدادهای گوناگون برخوردارند بنابراین درک و برداشت آنها از صحنههای متنوع فیلمها بستگی کامل به حالات اخلاقی, نوع شخصیت, واکنشهای عاطفی, پدیدههای روانی, مرتبه اجتماعی, درجه تعلیم و تربیت, خصوصیت برونگرائی یا درونگرائی, استعدادهای جسمانی, گرایشهای روحی, آمادگیهای نفسانی, …. آنها دارد.
یک روستایی دارای همان قوه درک نیست که شهری از آتن برخوردار است.
یک بیسواد آنچنان قادر به تجزیهوتحلیل نمایشها نیست که یک تحصیلکرده قادر ست آنها را تعبیر و تفسیر نماید.
برداشت یک انسان عادی با یک غیر متعادل بههیچوجه نمیتوان یکسان باشد. بهمان نسبت که تماشاگر ازنظر فرهنگی, اجتماعی, اقتصادی, علمی,….. در سطحی پائین تر باشد قابلیت نفوذ و گسترش فیلم بر صحنه ذهن و تصورات او بیشتر و مؤثر است.
بهعبارتدیگر میتوان گفت که هرقدر فضای اندیشه و فکر و روان تماشاگران وسیعتر و شعور و تجارب و دانستنیهای اجتماعی و فرهنگیشان پربارتر و تسلط بر درک و کشف مفاهیم عمیقتر باشد قدرت و توانائی درک حقایق را بیشتر دارند و کمتر یا هرگز تحت نفوذ تلقینات یا توصیههای گمراهکننده قرار نمیگیرند, درحالیکه افراد آماده یا کسانی که دارای واخوردگیهای مختلفاند و عواطفی سرکوبشده و آمال و امیالی سرخورده دارند تحت نفوذ و انگیزههای توانائی صحنههای مخرب و گمراهکننده در ورطه انحراف کامل و سقوط واقعی اخلاقی میافتند.
سینما بهترین انگیزه افراد آماده برای بزهکاری است.
کسانی که از تعادل فکری کامل برخوردار نیستند, جوانان و کودکان هنوز فکر و اندیشهشان خوبشکل و پیکره نگرفته است, روستائیان که از واقعیت آنچنانکه باید بیاطلاعاند و از آموزش کامل بیبهره میباشند,…. بیشتر از دیگران در معرض در معرض خطر فیلمهای منحرفکننده قرار دارند زیرا این افراد در برابر تحریکات, قدرت مقاومت ندارند و غریزه تقلید که یکی از عوامل اساسی گسترش جنایت و جرائم است در نزد آنها بسیار قوی میباشد و نقش بس بااهمیت را بازی میکنند.
به همین جهت اینچنین فیلمها با پرورش امیال انحرافی, خواستههای نادرست و با تلقینات مختلف و تحریکات پیدرپی باعث میشوند تا فکری از قوه به عمل درآید و تصور و خیال جنبه عمل بگیرد.
مثلاً اگر کسی در حالت دلهره و اضطراب بسر ببرد و راه نجات از آن را نداند و این دلواپسی و نگرانی هرلحظه بیشتر او را در تاروپود خود اسیر سازد, یا نحوه عمل نقشههایی را که در سر پرورانده است نداند, یا شهامت و جسارت انجام تصمیمی را که گرفته است نداشته باشد…. بهمحض آنکه فیلمی را مشاهده نماید. که با وضع او مطابقت کند محققاً به تقلید و پیروی خواهد پرداخت, همانطور که مطبوعات نیز دارای چنین اثر نامطلوبی میباشد نهایت نفوذ سینما از جهاتی عمیقتر و قویتر است.
بنابراین افراد هرقدر ازنظر تجزیه و آموزشوپرورش و برخورد با رویدادهای گوناگون, خام و نا آموخته و از پدیدههای گسترده و پیچیده زندگی اجتماعی بیگانه و غیر آشنا بیشتر امور غیرواقعی و جلوههای تصنعی برخی رویدادها را که باذوق, سلیقه, منش, خصلت, شخصیت,… آنان هماهنگی بیشتری دارد میپذیرد.
تنگی فضای شعور و اندیشه و محدود بودن دانستنیهای علمی, فرهنگی, اجتماعی,…. همیشه این افراد را در دام برداشتهای غلط و تصورات غیرحقیقی دچار میکند و پدیدههای تصنعی و خیالی را صورت حقیقت میدهد و جلوههایی از واقعیات قلمداد مینماید درحالیکه تعلیم و تربیت کاملاً گسترده و پیشرفته, آشنایی به رموز اجتماعی, اطلاعات وسیع فرهنگی,…. که فضای اندیشه را از تنگی رها میسازد و شعور را از زندان ناآگاهیها بیرون میکشاند, فرآوردههای پربار واقعیات را کاملاً عریان جایگزین ادراکات نادرست و برداشتهای غیرواقعی میکند. بدین طریق افراد به نحو گستردهتری میتوانند با حقایق زندگی رابطه برقرار نمایند و بهوسیله برخی تلقینات ناشی از نمایشها اغفال نشوند و به تقلید و پیروی نپردازند.
در همین زمینه دکتر دو گریف مینویسد که اگر تماشاگر, فردی عادی و مخصوصاً تحصیلکرده باشد و از حسن زیباشناسی نیز برخورداری داشته باشد محققاً فیلم نی تواند بر روی او تأثیر سوء و نامطلوب بگذارد.
اینچنین فردی از مشاهدات خود برداشتهای خوب میکند و با الهام گرفتن از جنبههای مثبت و آموزنده فیلم بر دایره شناساییها و معارف خود میافزاید.
اما اگر تماشاگر بسیار جوان یا فردی بیسواد باشد و یا عواطف بر او تسلط داشته یا شدیداً تحت تأثیر مشاهدات خود قرار میگیرد بهطوریکه خواسته و تمایلات پنهانیاش بهسرعت بیدار میشود و رشد میکند و اخلال و بینظمی تمام ضمیر درونش را احاطه مینماید.
فور j. Faure نیز در همین مورد مینویسد که سینما بههیچوجه قادر نیست که یک تماشاگر سالم و عادی را بهطرف جرم براند و او را وادار به اعمال تبهکارانه بنماید.
گورف قدری پا را فراتر گذاشته و مینویسد که فیلم به فرض اینکه کنترل نشده باشد و هرچند که صحنههای جنائی فراوانش و قسمتهایی از آن ضربوجرح و ضربات گلولههای هفتتیرها را نشان میدهد اثرات بسیار گمراهکننده و غیراخلاقی بر روان و افکار عمومی داشته باشد باز مطلقاً نمیتواند نتایج شومی بر افکار و روحیه سالم افراد داشته و آنان را منحرف نماید.
لبلوویسی پس از اشاره با اثرات فیلمهای مختلف بر روحیه جوانان و تماشاگران و اختلالی که ممکن است درروان آنان ایجاد نماید, مینویسد باید معذلک اذعان کرده که سینما نمیتواند بهعنوان یک عامل مخصوص بزهکاری معرفی شود زیرابه تنهائی فاقد نیروی لازم برای ایجاد افکار جنائی است, درحالیکه اگر یک فیلم جنائی یا صحنههایی از چگونگی بکار بردن روشها و فنون بزهکاری که در فیلمها فراوان وجود دارد توسط فردی مشاهده شود که بهوسیله برخی از اختلالات بیولوژی و عوامل اجتماعی, آمادگی و استعداد تبهکاری را داشته باشد شدیداً تحت تأثیر قرار میگیرد و رفتارهای جنائی بهسرعت در او بیدار میشود و او را بهسوی اعمال مجرمانه میراند.
لبلوویسی نتیجه میگیرد که در این مرحله, فیلم فقط نقش اتفاقی را بازی میکند و در صورت فقدان آن, عوامل دیگر دخالت میکند و دیر یا زود رد را به دام ضداجتماعی میکشاند.
تطابق فیلم باارزشهای اجتماعی
اگر موضوع برخی فیلمها موزون با روابط اجتماعی و فرهنگی جامعهای نباشد محققاً مفاهیم و تعابیر و برداشتهایی که توسط عقل و احساسات از آنها صورت میگیرد و در جهتی مخالف با مصالح فردی و اجتماعی آن جامعه خواهد بود و با روشهای اصیل آن هماهنگی نخواهد داشت.
بالنتیجه تضاد و اختلافات و آشفتگیهایی در نظم اجتماعی پدی خواهد آمد که عاملان فقط ناموزونی و عدم هماهنگی فیلمها با افکار و روحیات افراد و ارزشهای آن جامعه است.
محقق است که اگر اختلافات فاحش و تضادهای اجتماعی, طبقاتی, اقتصادی, فرهنگی, وابستگیهای میان افراد را دچار اختلال نماید و آشفتگی و ناموزونی و ناهماهنگی بر روابط موجودشان حکومت کند و حق دو کینه و حسد بر مناسباتشان حاکم باشد, اثرات فیلمها در افراد چنین اجتماعی بهمراتب شدیدتر و قابلملاحظهتر خواهد بود.
اگر فیلمی قادر به جلوه آوردن واقعیات و عریان کردن فلسفه زندگی و القای شعور و بینش فرهنگی و بنمود آوردن ارزشهای اخلاقی در تماشاگران نیست, لااقل نباید آنچنان عرضه شود که تصنعات و خیالپردازیها را درخشندگی دهد و بر امور غیرواقعی مهر صحه گذارد و بدینوسیله با جلوه دادن نادرستیها به صورتی حقیقی باعث اغفال آن شود.
اگر انگیزهها و آرمانهای اجتماعی, فرهنگی, علمی مشترک بین افراد اجتماع را به طریق صحیح استحکام نمیبخشد و زنجیر پیوندهای آنان و نظم و انضباط اجتماعی را استوار نمیسازد, نباید با جلا دادن رویدادهای تصنعی و معتبر نشان دادن امور مغایر حسن تفاهم و زیبا نمود دادن پدیدههای ضداجتماعی که متزلزل کننده پایههای همبستگی و رشتههای ارتباط توده مردم است و تحریک کردن انگیزهها و تمایلات خلاف اصول و موازین اخلاقی و بهطورکلی بنمایش آوردن صحنههایی که مخالف ارزشهای اجتماعی است بر شعور و اندیشه و بینش تماشاگران لطمه وارد سازد و آنان را در طریقی انحرافی رهنمون گردد.
بنابراین, موضوعه فیلم باید با وضع افراد هر اجتماع و با سنن و آدابورسوم آن کاملاً منطبق باشد, در غیر این صورت نتایج و عواقبی بسیار ناگوار و نامطلوب ببار میآورد که نمونههایی از دستبردهای پیدرپی بانکها, دزدی با کامیون و نقاب, زدوخوردهای با مشت و لگد و چوب و غیره در کوچهها میان بچهها, تحریک خواستههای جنسی در کشوری که محرومیت فراوانی وجود دارد و منجر شدن آنها به برخی تجاوزات و انحرافات جنسی,… از آن زمره است.
فیلمهای مضر و گمراهکننده
جرم شناسان معتقدند که جنبههای نامطلوب فیلمها دارای اثرات بسیار شومی میباشد بهطوریکه میتوان از آنها بهعنوان آفتهای روانی یادکرد.
فیلمهای زیانبخشی که باعث انحراف تماشاگران به طریقی که ذکر شد, میشوند معمولاً آنهایی هستند که نحوه بدکاران را با جزئیات نشان میدهند, رفتار و کردار تبهکارانه را در معرض در دیگران میگذارند, میل به ثروتمند شدن و به دست آوردن وسایل لوکس را در نهادها بیدار میکنند, روش به تمنیات غیراخلاقی را بیک طریق سهل و ساده بنمایش درمیآورند, امیال جنسی را تحریک مینمایند و افراد را بهطرف تجاوزات و سوءقصدهای اخلاقی میرانند, شهامت و جسارت اجرای اعمال صواب و عملی نمودن تصمیمات مردانه را تلقین میکنند, با قلب حقایق, افکار نادرست و غلط را توسعه میدهند, اعمال ضداجتماعی و گانگستر بازی را تشویق مینمایند و رواج تبهکاری را در نهادها میپرورانند, حسادت و حقد و بغض را رشد میدهند و کینهورزی و انتقامجوئی را ترغیب و توصیه میکنند, طریق قتل و آدمکشی و دزدیهای مختلف را میآموزند, فساد و تباهی و انحطاط اخلاقی را به صور پسندیده و شایسته جلوهگر میسازند, بدیها را نیکو و نیکسرشتیها را بدطینتی نشان میدهند, موفقیت را در شقاوت و زشتکاری و خشونت بیان میکنند, افراد را به کارهای قهرمانانه و خارقالعاده که منجر به رفتارهای بزهکارانه میشوند و امیدوارند, حس تقلید را در آنها بیدار میکنند و بهطور مداوم میگسترانند, بیبندوباری و تنبلی و ولگردی را تلقین مینماید و بیاحساسی و سنگدلی و ستمگری را میستایند, حس ماجراجوئی را تقویت میکنند و جسارت گستاخی را باارزش وانمود میسازند, امیال انحرافی و خواستههای ضداجتماعی را مطلوب و بایسته بشمار میآورند, موازین اخلاقی را زیر پا میگذارند و کشتها و گرایشهای ناسازگاری را میپرورانند.
فیلمهایی که مشبع از صحنههای تکراری صفیر گلولههای تپانچه, هفتتیر, مسلسل, تفنگ یا مشتزنی و بزنبزن,….. هستند درآشفته کردن افکار و به تباهی واداشتن تماشاگران بسیار مؤثرند. این فیلمهای خطرناک و بدآموز افراد را به جنایت راهنمایی و ترغیب میکنند و افکار نادرست و فاسد را در روح و روان آنان میآفرینند.
این نوع فیلمها مخصوصاً مسمومکننده فکر جواناند زیرا گاهی در اخلاق آنان بهطور قاطع میتوانند نقشی اساسی ایفا نمایند. بنابراین چنین فیلمهایی مؤثرترین وسیله ضربه زننده بر مبانی اخلاقی, اصول اجتماعی, مصالح خانوادهها, صفات عالی انسانی میباشند و با صحنههای بدآموز و گمراهکننده خود, افراد را بدسگال, بدنها, کژ خو بارمی آورند و از مسیر عادی زندگانی منحرف مینمایند.
انتقال مفاهیم غلط
زیان برخی صحنههای فیلمها مخصوصاً در آن است که مفاهیم و تعابیر غلط و گمراهکنندهای را به تماشاگران خود منتقل میکنند و ارزشها و مفاهیم واقعی اجتماعی, فرهنگی, علمی… را دگرگون جلوه میدهند و تحمیل این مفاهیم نادرست و منحرفکننده بهوسیله فیلمها یا به طریقی دیگر برداشتهای غلط و غیرواقعی تماشاگران ازآنچه که دیدهاند, لطمه مستقیمی است که به افراد و جامعه وارد میشود.
یکی از صحنههایی که شاید بیش از قسمتهای دیگر اثر میکند و نفوذش سریعتر از آنها است مربوط به جامهای پیاپی مشروباتی است که قهرمانان فیلم متوالیاً مینویسند بدون آنکه از حال طبیعی خارج شوند.
تماشاگر بهخوبی میبیند که قهرمانان گاهی جامهای متوالی بطریهای مشروب را بدون هیچگونه اشکالی بهراحتی و سهولت تمام سر میکشند و درعینحال بهخوبی خود را کنترل میکنند و یا آنچه را که مایل با انجامند به صورتی بایسته به پایان میرساند و بر کلیه مشکلات فائق میآیند و از همه خطرات با پیروزی کامل میگذرند.
گاهی قهرمانی برای آنکه بتواند به موفقیت کامل نائل شود ابتدا به مشروب پناه میبرد و با نوشیدن چند لیوان پیدرپی نیروی خارقالعاده و عزم راسخ را در خود ایجاد مینماید و بدینسان خود را آماده نبرد با موانع میکند و با غلبه بر مشکلات همه هم نشان میدهد که بهوسیله این روش مطلوب و صحیح است که میتواند پیروز شود.
یعنی بدین طریق تفهیم میکند که هر کس مایل به موفقیت و پیروزی است باید از این راه اقدام نماید و آنچه که میبینید بیاموزد و تبعیت و تقلید کند.
محققاً این جنبههای زیانآور فیلمها و قسمتهای شبیه همین صحنههای مشروبخواری از عوامل مؤثر انحراف افراد و اغفال آنان برای سقوط در ورطه الکلیسم است که غالباً به عواقب ناگواری که همیشه الکلیسم ایجاد میکند ختم میشود.
جنبه زیانآور فیلمها که انتقالدهنده مفاهیم غلطاند عادی جلوه دادن آدمکشی, بیاهمیت نمایاندن خشونت و تجاوز, ناچیز قلمداد کردن سوءقصدهای مختلف, کلاهبرداریها, دزدیها, راهزنیها,…. میباشد که درواقع افراد را به قتل و دزدی و تجاوز تشویق مینمایند.
اگر فیلمها زنای زنان را ناچیز جلوه دهند, تجاوزات مردان را امری عادی قلمداد کنند, انحرافات اخلاقی را بیاهمیت وانمود سازند, محققاً قبح و زشتی اعمال بهتدریج ازنظر تماشاگر محو میشود و روحیات و افکار مردم در برابر زشتکاریها بهکلی دستخوش دگرگونی میگردد.
همانندی
همانندی که خارج شدن از قالب اصلی و فروشدن در پیکره دیگری مخصوصاً قهرمان فیلم است, یکی از مهمترین آفریدههای سینما میباشد. مورن معتقد است که میان کلیه اشکال همانندی, همانندی افراطی و شناسایی کاذب از همه مهمتر است.
این دو شکل مخصوصاً در نزد طوایف قدیمی و قبیلهها, بچهها و نامتعادلها بسیار یافت میشود.
مورن بهعنوان مثالم بنویسد که ورونیک veronique دختر چهارسالهاش با دیدن قهرمان فیلم که در سینما مشاهده میکرد بلافاصله فریاد زد که این ورونیکاست.
یعنی علیرغم سن کوچکش فوراً خود را در قالب قهرمان فیلم دید و از محیط و پیکره خود بهکلی خارج شد و یک همانندی افراطی ایجاد کرد.
در مورد شناسایی کاذب, مورن به فیلمی اشاره میکند که در سال ۱۹۵۰ در ایل بختیاری نشان داده شد. کسانی که این فیلم را که مربوط به مهاجرات ایل در سال ۱۹۲۴ بوده, میدیدند, ناگهان با سروصدای بسیار خود را در فیلم شناختند و بدون آنکه توجهی به بلوغ خود داشته باشند در قالب کودکی خود فروشدند و خصوصیات کودکانه از خود نشاندارند.
مورن میافزاید که نتیجه مستقیم سینما, گرایش دادن مردها بهطرف یک همانندی با قهرمانان مرد و ایجاد حس همانندی زنان باهنر پیشههای زن است.
گفته مورن یک واقعیت بزرگ را بیان میکند زیرا ابرو شنی مشاهده میشود که تماشا سعی دارد تا در قالب کسی داخل شود که ازنظر جسمانی یا اخلاقی و روحی با و شباهت دارد.
او نهتنها این عمل را در مورد خود انجام میدهد بلکه درباره دیگران نیز چنین میکنند یعنی با در نظر گرفتن برخی مشابهات موجود, برخی از افراد را با قهرمانان مقایسه مینماید.
مثلاً اگر جوانی, قهرمانان خوشهیکل و نیرومندی مورد توجهش قرار گیرد, ممکن است او را برادر یا پدری که ازلحاظ جسمانی قویند شبیه کند و اگر زنی, طنازی و لوندی را در هنرپیشهای ببیند احتمال دارد که خواهد یا دوستش را د ر قالب آنان مشاهده نماید.
برحسب پرسشنامههایی که لازار سفلید Lazarsfield در این مورد انجام داده, این نتیجه حاصلشده است که مردان, قهرمان مرد را ترجیح میدهند و زنان, هنرپیشه زن را میپسندند و افراد مسن به کهنسالان توجه دارند.
برای اثبات این موضوع کافی است که به صفحات مختلف روزنامهها و مجلهها مراجعه شود زیرا دختران متوالیاً مینویسند که من خوشگلتر از سوفیا لورنم- اگر ببینید خواهید دید که هیچگونه فرقی میان من و کلودیا کاردیناله وجود ندارد- من خوشهیکل تر از جین مانسفیلد و رعناتر از ماریلن مونرو و زیباتر از سیلواکشینا میباشم…
دختری به مجلهای نوشته بود که هرروز چهار ساعت خودش را با عکسی که از کلودیا کاردیناله دارد و در گوشه آئینش قرار داده مقایسه میکند. این دختر اضافه کرده که باید صراحتاً اعتراف کنم که من واقعاً از این ستاره ایتالیائی خوشگلتر و خوش اندامترم.
روزنامه کیهان ضمن چاپ عکس جوانی که خود را به شکل قهرمانان فیلمهای وسترن درآورده بلا ششلول در حال نشانهگیری بود, زیر عنوان ششلول لند مشهدی میخواهد آرتیست شود, مینویسد:
رؤیای آرتیستبازی و هنرپیشگی, این جوان مشهدی را به کارهای عجیبوغریبی واداشته است. جبار خان که راهی به عالم سینما نیافته, باغها و کوچهها را برای هفتتیرکشی و آرتیستبازی انتخاب کرده است.
جبار خان که خود را هنرمند قابلی میدان بارها برای کارگردانان و استعداد شناسان نامه نوشت و پارتیها تراشید و پیغام و سفارش داد که من هنرپیشهام و نگذارید استعدادم هدر برود ولی بالاخره چون دوربینی به سراغش نیامد سرانجام دریافت که باید خودش دست بکار شود. لذا با خریدن کفش و کلاه و بلوز و شلوار کابوی و دو تا هفتتیر, خو را به شکل و شمایل ششلولبندهای غرب درآورد. حالا چند سال است که جبار خان ر خیابانها و بیابانها و کوچه و باغها اطراف شهر مشهد ظاهر میشود و آرتیستبازی درمیآورد.
تقلید
فرق تقلید با هماهنگی انست که اگر بینندهای برخی از اعمال و رفتار موردپسندش قرار گیرد و به پیروی از او به عمل کردن همان رفتارها و اعمال بپردازد, در حقیقت دست به تقلید زده است درحالیکه اگر از قالب خود خارج و در پیکر قهرمان موردنظر فروشود, همانندی ایجاد کرده است.
گاهی تقلید, سرمشق قرار دادن آرایش, لباس پوشیدن, راه رفتن, گفتار,…. فرد موردنظر میباشد زیرا بهخوبی میتوان افراد بسیاری را در که کلیه حرکات, رفتار, آرایش,… هنرپیشهها را تقلید میکنند.
مثلاً زمانی, نحوه آرایش موی سر تیرون پاور موردتوجه بود وعدهای به تقلید از او میکوشید تا موی سرخود را بهمان صورت, شکل دهند.
زمانی سبیلهای دو گلاسی مورد تقلید قرار گرفت و موقعی ریش گذاشتن یا موهای سر را انباشته کردن موردپسند واقع شد و هنگامی لباس گشاد پوشیدن و زمانی از شلوار تنگ استفاده کردن به صورتی که فلان و فلان هنرپیشه پوشیده بودند رواج پیدا کرد.
رابطه همانندی و تقلید با جرم
نکته قابلتوجه در همانندی و تقلید, رابطه این دو پدیده با جرم میباشد زیرا اعم از آنکه تماشاگر در قالب قهرمان موردعلاقه فروشود و همان اعمالی را انجام دهد که از او سرزده است و خواه آنکه برخی رفتارهای او را فقط سرمشق قرار دهد و به عملی کردن آنها بپردازد, ممکن است به علت عدم درک واقعیت و یا تسامح و اشتباه, مرتکب اعمالی شود که به عواقب آنچنان نافرجامی پایان یابد که یکسره بهپای میز قاضی روانه گردد.
همانطور که تاکنون اشارهشده است, سینما مانند مطبوعات با جزئیات هرچهتمامتر و باآبوتاب کامل و بزرگ جلوه دادن و رنگآمیزی, ارتکاب جنایات را بهخوبی نمایش میدهد. سینما جنایت را عملی وانمود میسازد که میتوان بهسادگی مرتکب شد زیرا اجرای آن را چنان سهل و ساده نشان میدهد و به حدی عادی و بیاهمیت قلمداد میکند که امر را کاملاً بر تماشاگر مشبه میسازد و او را از واقعیات بهکلی دور کرده و منحرف مینماید.
متن بالا مقالهای بود نوشته دکتر رضا مظلومان که به نگارش کارشناسان رسمی دادگستری آورده شد.