وصیت در قانون وفقه عنوان مقاله ایست نوشته فرشید گودرزی که توسط کارشناسان رسمی دادگستری جمعآوریشده. در این زمینهٔ همراه ما باشید.
مقدمه
تعریف وصیت:
وصیت از ریشه «وصی» و در لغت به معنای عهد، فرمان دادن و سفارش کردن میباشد. و در صورت نبودن شخص متوفی به امور او پرداختن.
هر انسانی میتواند در طول زندگی خود بارها وصیت کند.
این وصیت میتواند کتبی باشد یا شفاهی.
نوشتن وصیتنامه هرچند از حیث حقوقی امری اختیاری به شمار میرود، ولی در شرع آنقدر بر این مطلب تأکید شده که بهعنوان یک تکلیف دینی مهم تلقی میشود.
بنابراین بهصرف جنبه حقوقی نمیتوان کسی را وادار به نوشتن وصیتنامه کرد.
تنظیم وصیتنامه بستگی به علایق دینی و حقوقی فرد دارد و اینکه مایل باشد برای امور شرعی، شخصی و مالی خود پس از فوت تعیین تکلیف کند.
در بین مسلمانان نوشتن وصیتنامه امری معمول و متداول به شمار میرود بهخصوص که این اعتقاد وجود دارد که نوشتن وصیتنامه ضمن انجام تکلیف و واجب شرعی، موجب طول عمر و ثواب دنیا و آخرت میشود و هر کس که وصیتنامهاش را مینویسد، درواقع خود را مهیا و آماده پیوستن به معبود میکند.
بنابراین چنانچه تصمیم به تنظیم وصیتنامه برای خود یا دیگران داشته باشیم بهتر است با آثار حقوقی آن آشنا شویم.
اثر حقوقی وصیتنامه
اثر حقوقی وصیتنامه پس از فوت شخص ظاهر میشود یعنی تا وقتیکه شخص زنده است، خود او تصمیمگیرنده و عامل است.
اما با فوت وصیتکننده، همه مصمم میشوند که به وصیت او عمل کنند.
چنانچه با تنظیم وصیتنامه بخواهیم مالی را به دیگری تملیک کنیم، یا به مالکیت فرد دیگری درآوریم نباید برای آن عوض قرار دهیم.
هر شخصی میتواند در طول زندگی خود بارها وصیت کند یا مفاد وصیتنامهاش را تغییر دهد اما آخرین وصیتنامه متوفی (از حیث تاریخ) ملاک عمل قرار خواهد گرفت و در این صورت دیگران نباید مفاد وصیتنامه را تغییر دهند. (دکتر امامی ج ۳)
وصیت ازنظر قانونی بر دو نوع میباشد:
- وصیت تملیکی
- وصیت عهدی
وصیت تملیکی:
عبارت است از اینکه کسی عین یا منفعتی را از مال خود برای زمان بعد از فوتش به دیگری بهطور مجانی تملیک کند.
با این نوع وصیت شخص میتواند تا حدودی تکلیف اموال خود را، معین کند.
مانند صرف اموال برای ساختن مدرسه، دانشگاه، مکان ورزشی، مسجد و غیر……..
در وصیت، شخصی که وصیت میکند موصی و کسی که به نفع او وصیت تملیکی شده موصیله و مورد وصیت را موصیبه میگویند.
در وصیت تملیکی، تملیک با قبول موصیله پس از فوت موصی محقق میشود لذا قبول آن قبل از فوت موصی مؤثر نیست.
موصی میتواند از وصیت خود رجوع کند حتی اگر موصیله، موصیبه را قبض کرده باشد.
پس نسبت به موصیله قبول و رد وصیت بعد از فوت متوفی معتبراست.
یعنی آگه موصیله قبل از فوت موصی مورد وصیت را رد کند بعد از درگذشت فرد میتواند آن را قبول کند و اگر بعد از فوت موصی آن را قبول کرد و آن را قبض کرد دیگر نمیتواند آن را رد کند.
با قبول قبل از فوت موصی قبول ثانوی بعد از فوت ضرورت ندارد.
وصیت برای منافع عامالمنفعه مانند: وصیت به فقرا و مساکین باشد قبول آن از طرف آنها شرط نیست.
و همچنین وصیت بر فرد صغیر و مجنون باشد رد و قبول آن بر عهده ولی او خواهد بود.
باید فراموش نشود تا مادامیکه موصیله وصیت را قبول نکرده و در مورد آن دچار تردید شده ورثه متوفی نمیتواند تصرفی در اموال نمایند.
زمانی که تصمیم موصیله طولانی و باعث ضرر بر اموال وراث میشود حاکم شهر موصیله برای تعجیل تصمیم فرامیخواند. که هرچه سریعتر قبول یا رد خود را اعلام کند.
وصیت عهدی:
عبارت است از اینکه شخصی یک یا چند نفر را برای انجام امر یا اموری یا تصرفات دیگری مأمور نماید. (نظم کنونی دکتر کاتوزیان شرح قوانین ارث-دکتر امامی ج ۳)
تفاوت وصیت تملیکی و عهدی
در خصوص ماهیت وصیت تملیکی اختلاف است، برخی آن را عقد میدانند وعدهای آن را در زمره ایقاعات قرار میدهند.
امّا وصیت عهدی بدون تردید ایقاع است.
لازم به ذکراست علاوه بر معلق بودن وصیت بر فوت و قابل رجوع بودن آن، وصیت مجانی میباشد و نمیتوان در آن شرط عوض کرد و بهصورت معامله درآورد. (دکتر امامی ج ۳)
چه کسی میتواند موصی باشد.
به شخص وصیت کننده “موصی” میگویند.
موصی نمیتواند نسبت بهکل اموال خود به هر طریقی که مایل است وصیت کند.
مثلاً به بعضی از وراث خود کمتر و به بعضی دیگر بیشتر ببخشد یا یک یا چند تن از وراث خود را از ارث محروم کند.
اگر چنین وصیتنامهای تنظیم شود، وصیت متوفی تنها نسبت به یکسوم اموالش نافذ است و در صورت مخالفت سایر ورثه با مفاد وصیتنامه، آثار حقوقی بر دوسوم باقیمانده مترتب نیست.
چنین قاعدهای بر موصی بلا وارث نیز حاکم است مگر آنکه موضوع وصیت امور خیریه باشد که در این صورت شخص بلا وارث میتواند وصیت کند که کل اموالش صرف امور خیریه شود. (نظم کنونی دکترکتوزیان)
شرایط اساسی موصی
موصی بهطورقطع یقین باید اهلیت و مجاز به تصرف در اموال خود باشد.
موصی میتواند درهرصورت از وصیت خود برگردد و وصیت دومی بر وصیت اول خود صادر نماید در این صورت وصیت دوم موردپذیرش و به اجراء درمیآید.
پس اگر وصی یک یا چند ورثه را از ارث محروم کند وصیت غیر نافذ میباشد.
بر طبق ماده ۸۳۶ قانون مدنی هرگاه فرد دست به خودکشی بزند یا اعمالی که باعث جراحت و از بین رفتن خود شود و بعدازآن وصیت نماید آنکه از بین برود باطل میگردد و درصورتیکه زنده بماند وصیت موصی نافذ میباشد. (قانون مدنی ماده ۸۳۷٫۸۳۶)
موصیبه: باید چه شرایط داشته باشد؟
ابتدا باید مالیت و منفعت عقلائی داشته باشد.
قابلیت نقلوانتقال و در ملکیت موصی بوده و همچنین نباید متعلق به شخص ثالث باشد.
همچنین اموالی که موصی از آن وصیت میکند باید دارای خصوصیاتی باشد تا وصیت نسبت به آن صحیح اعمال شود.
وصیت کردن بر مال نامشروع باطل میباشد و وجهه قانونی ندارد.
موصیبه حتماً باید ملک طلق وصیتکننده باشد، و موصی نمیتواند وصیت بر مال دیگری کند حتی اگر از خود مالک اجازه داشته باشد این وصیت باطل است و دیگر اینکه وصیت کردن بر چیزی که بعداً موجود میشود صحیح است. به عبارتی وصیت کردن بر حمل که بهتبع موجود میشود صحیح است.
مثلاً وصیت کردن بر فرزندی که در شکم مادر وجود دارد بهشرط زنده به دنیا آمدن صحیح میباشد. موصی فقط تا میزان یکسوم ترکه میتواند وصیت کند و بیش از یکسوم آن باید با اجازه ورثه باشد، که اگر وارثی بیش از یکسوم را تنفیذ کند فقط نسبت به سهم او نافذ میباشد، و اگر مالی معینی را تقویم نمود و قیمت آن بیش از یکسوم باشد مازاد آن متعلق به ورثه میباشد لازم به ذکر است میزان ثلث به اعتبار دارایی وصیتکننده در هنگام فوت موصی موردنظر میباشد نه به اعتبار دارایی در هنگام وصیت.
اگر موصی در اثر وقوع جرمی مرده باشد ضرر و زیان ناشی از جرم جزء حقوق ورثه است و در زمره اموال درنمیآید.
درحالیکه به نظر میرسد که دیه جزء ترکه است و در تعیین دارایی بهحساب میآید، مطالبات غیرقابلوصول را نیز نباید در شمار ترکه آورد.
مگر اینکه مدیون وارث باشد و طلب از حصه او قابل وصول به نظر برسد. یا مانند بیمه عمر درصورتیکه ذینفع معین داشته باشد.
جزء ترکه نمیآید هرچند که وارثان باشند، ولی تعیین میزان ثلث باید دارایی خالص متوفی پس از کسر دیون و هزینه کفنودفن و واجبات مالی در نظر گرفته میشود.
لزومی ندارد فرد انتخابشده از حد بالا باشد، ولی فردی که دردید عرف معیب است نباید برگزیده شود:
حق انتخاب موصیبه ممکنه به شخص ثالث یا وصی داده شود درصورتیکه هم که دادن مال کلی به موصیله در زمره تعهدهای موصیله دیگر باشد انتخاب فرد با متعهد است و به ورثه ارتباطی ندارد.
هرگاه ورثه در انتخاب فرد به توافق نرسند نظر هریک از وارثان نسبت به سهم خود او مؤثر است مگر اینکه پراکنده شدن حق موصیله در چند فرد باهدف از وصیت و اراده موصی مخالف باشد که چارهای جز توسل به قرعه باقی نمیماند.
و لازمه شرکت موصیله با ورثه این است که او نیز بتواند در شمار بازماندگان متوفی تقسیم ترکه و تعیین حصه خود را از دادگاه بخواهد و ورثه حق ندارد بدون رضای موصیله سهم او را تعیین کنند.
برخی اختلاف در تاریخ تنظیم وصیتنامه را لازمه تقدم در انشاء دانستهاند و از آن نتیجه گرفتهاند. که اگرچند وصیت ضمن یک وصیتنامه انشاء شود.
در مورد کسر نسبی زائد بر ثلث قابل اجراء است، ولی مشهور بر این نظر تکیه دارد که باید به اراده موصی دربیان ترقیب وصایا توجه کرد و لزومی ندارد که وصیت مقدم در وصیتنامه دیگری پیش از آن انشاء شود. (دکتر امامی ج ۳)
موصیله: باید چه شرایطی داشته باشد.
موصیله: کسی که برای او وصیت شده است، باید موجود باشد تا مالک منافع و عینی شود که به او وصیت شده.
مثلاً حمل باید زنده به دنیا آید تا بتواند مالک اموال موصی شود اگر حمل براثر جنایت سقط شود اموال به ورثه او خواهد رسید.
به شرطی که جرم انجامشده مانع از به ارث رسیدن ورثه نباشد یعنی ورثه از روی عمد حمل را از بین ببرد برای به دست آوردن اموال، پس اموال به درصورتیکه ورثه متعدد باشد به مساوات بینشان تقسیم میشود مگر اینکه موصی در وصیتنامه چیز دیگری مقرر کرده باشد.
شرایط وصی:
موصی میتواند یک یا چند نفر وصی معین نماید، در صورت تعدد، اوصیاء باید مجتمعاً عمل به وصیت کنند مگر در صورت تصریح به استقلال هر یک شده باشد.
در فرضی که وصایت به اجتماع است تصمیمها باید به اشتراک گرفته شود عمل یکی از اوصیاء نافذ نیست مگر اینکه دیگران نیز آن را تنفیذ کنند.
در موردی که چند وصی باهم و ضمن یک وصیتنامه معین میشوند بهطور مسلم باهم وصیت را اجراء میکنند.
ولی در حالتی که بافاصله و ضمن اعمال حقوقی جداگانه چند نفر به وصایت برگزیده میشوند ظاهر این است که هرکدام به استقلال منصبی مییابد و در تعبیر اراده موصی و حکم قانون اختلاف شده است:
درصورتیکه او صیاء در حالت اجتماع اتفاقنظر پیدا نکنند راهحل قاطعی وجود ندارد و آنچه بیشتر طرفدار دارد این است که حاکم بر مبنای قصد موصی آنان را بهاتفاق اجبار کند و راهحلی را که راجح میداند بر دیگران تحمیل سازد ولی در موارد نظری که حکمی از وصیتنامه به دست نمیآید.
مانند موردی است که وصی وجود ندارد و دادگاه باید امینی را مأمور اجرای وصیت کند در صورت فوت یا عزل یکی از او صیاء مجتمع درباره سمت دیگران اختلاف شده است و از مفاد آن چنین برمیآید که حاکم باید امینی را بهجای متوفی ضمیمه دیگران کند.
در صورت ناتوانی و بیماری و غیبت یکی از اوصیاء دادگاه امینی را بهجای او منصوب میکند در این صورت امین وکیل و معاون وصی ناتوان است مگر اینکه بهکلی در این راه عاجز باشد که امین بهجای او با دیگر او صیاء همکاری میکند.
در صورت استقلال هر وصی میتواند بهطور مستقل تصمیم بگیرید و اجراء کند و با اقدام هر وصی موضوعی برای دیگران باقی نمیماند.
تصریح به استقلال منعی برای امکان اجتماع او صیاء نسبت به ولی در تصمیمهای جمعی اراده هر وصی نیز اثرگذار است.
وجود اهلیت وصی در زمان فوت موصی تفویض سمت شرط است نه زمان انشاء وصیت زیرا وصایت ایقاع است و اراده وصی در انعقاد آن نقشی ندارد.
زوال اهلیت وصی نیز باعث انحلال آن نمیشود و همینکه مانع حجر رفع شد وصی میتواند به کار خود ادامه دهد.
اگر موصی وصایت را مقید به وضعی کند که زوال آن وصف باعث عزل وصی میشود. اشخاص حقوقی نیز صلاحیت وصی شدن رادارند مگر در مواردی که انجام وصایت خارج از اهداف ایجاد شخصیت حقوقی باشد.
موصی میتواند چند نفر را به ترتیب وصی قرار دهد.
در فرض ترتیب شرایط وصی درزمانی ضرورت دارد که وصایت از وصی قبلی به او میرسد زیرا در این لحظه است که او به این سمت منصوب میشود وصی حق ندارد برای بعد از فوت خود وصی معین کند یا در زمان حیات وصایت را به دیگری تفویض کند مگر اینکه اختیار وصی به او دادهشده باشد.
ولی وکیل و اجیر گرفتن برای اجرای وصایت مانعی ندارد مگر اینکه موصی منع کرده باشد.
در ضمن صغیر را میتوان بهاتفاق یک نفر کبیر وصی قرارداد. در این صورت اجراء وصایا با کبیر خواهد بود تا موقع بلوغ و رشد صغیر.
وصی باید برای تصرفی که مأمور به اجرای آن شده است اهلیت داشته باشد. و صغیر نمیتواند بهتنهایی عهدهدار امور وصایت شود. اگر وصایت برای امور غیرمالی باشد سفیه برای آن اهلیت دارد.
در اینکه آیا میتوان صغیر را به وصایت برگزید و تصدی را مطلق به بلوغ و رشد او کرد یا تنها بهاتفاق کبیر چنین انتخابی نافذاست اختلاف و تردید وجود دارد ظاهر قانون مدنی نظر دوم را تأیید میکند ولی ازنظر علمی نظریه نخست امکان انتصاب صغیر ترجیح دارد.
اگر صغیر پیش از بلوغ فوت کند وصی کبیر میتواند با استقلال به کار خود ادامه دهد.
اگر صغیر پس از بلوغ به علت حجر نتواند با کبیر همکاری کند راهحل قاطعی وجود ندارد و تردید هست که آیا باید ضم امین کرد یا کبیر استقلال دارد و نظر دومی صحیح است.
وصی ممکن است یک یا چند شخص حقوقی یا طبیعی باشد اختصاص به یک فرد ندارد، ناظر ممکن است استصوابی باشد یا اطلاعی:
در وقف اگر در اطلاعی یا استصوابی بودن ناظر تردید باشد یا موصی دراینباره هیچ نظری ندهد. بنا را بر اصل اطلاعی بودن میگذاریم.
وصی نسبت به اموالی که برحسب وصیت درید او میباشد حکم امین را دارد و ضامن نمیباشد. مگر در صورت تعدی و تفریط کرده باشد.
بعد از عزل صفت امانت نیز همراه وصایت از او سلب میشود و باید بیدرنگ دست از تصرف بردارد وگرنه ضامن است هرچند تقصیر هم نکرده باشد.
درصورتیکه چند شخص بهاتفاق وصایت را به عهده داشته باشد و از تصمیمهای جمعی آنان خسارتی به بار آید هریک از او صیاء در برابر ورثه مسئول تمام ضرر میباشد. (قانون مدنی ماده ۸۵۰ الی ۸۵۳ /نظم کنونی کاتوزیان)
ناظر چه کسی هست:
کسی که از طرف موصی معین میشود تا بر اعمال وصی نظارت کند که بر طبق وصیت عمل شود، بر طبق ماده:۸۵۷ قم موصی میتواند یک نفر را برای نظارت عملیات وصی معین نماید.
حدود اختیارات ناظر میتواند به طریقی خواهد بود که موصی مقرر داشته است یا از قرائن معلوم شود ناظر میتواند نظارت را قبول و رد کند، اگر پس از فوت موصی باشد.
ناظر به دو صورت میتواند نظارت نماید:
- ناظر اطلاعی
- ناظر استصوابی
ناظر اطلاعی
کسی است که اعمال وصی را نظارت نموده و در امور وصایت مراقبت مینماید، که در حدود وصیت عمل شود چنانچه وصی برخلاف آن و اختیاری که به او دادهشده عمل کند ناظر اعتراض میکند درصورتیکه وصی موافقت ننموده و به آن تسلیم نشده هرگاه ناظر عمل وصی را خیانت بداند میتواند به دادگاه شکایت کند و اعلام عزل او را بخواهد.
ناظر استصوابی
کسی است که وصی باشد و موافقت او امور مربوطه به وصیت را انجام میدهد بنابراین در مرحله اخذ تصمیم ناظر مانند وصی میباشد. ولی حق مداخله در انجام آن را ندارد و وصی مستقلاً تصمیمات را بهموقع اجراء میگذارد.
درصورتیکه وصی بدون موافقت ناظر استصوابی عملی را انجام دهد چنانچه از اعمال حقوقی مانند عقود و ایقاعات باشد، عمل مزبور شبیه به فضولی خواهد بود و منوط به اجازه ناظر است، زیرا طبق وصیت اعمال وصی باید با شور ناظر و موافقت او انجام شود و هر دو در یک ردیف مجتمعا باید تصمیم اتخاذ بنمایند.
و چنانچه از اعمال غیرحقوقی باشد مانند جمعآوری عایدات و مصرف آن را در امور معینه از قبیل تقسیم بین مستحقین یا ساختن بیمارستان عمل مزبور درصورتیکه در حدود وصیت انجامشده باشد صحیح خواهد بود. وعدم موافقت ناظر تأثیر ندارد، زیرا منظور اصلی موصی عملی شده است و غیر از انجام اموری که مورد وصیت قرارگرفته منظور دیگری وصی نداشته است و درصورتیکه عمل در حدود وصیت انجامنشده باشد وصی مسئول و ضامن خسارات وارده است.
ممکن است موصی یک یا چند نفر ناظر برای وصیت قرار دهد که بعضی اطلاعی و بعضی استصوابی و یا همه از یک نوع باشند.
(دکتر امامی ج ۳، قانون ۸۵۷ قم /قانون ۷۸ قم)
انواع وصیتنامه و مدارک لازم برای تهیه ثبت آن
وصیتنامه رسمی
دریکی از دفترخانههای اسناد رسمی نوشتهشده و تابع تشریفات و مقررات اسناد رسمی است.
وصیتنامه خود نوشت
باید به خط وصیتکننده بوده و دارای تاریخ بهروز، ماه و سال، به همراه امضای و مهر وصیتکننده میباشد.
وصیتنامه سری
ممکن است به خط وصیتکننده یا فرد دیگری باشد ولی درهرصورت امضای و مهر وصیتکننده باید زیر آن باشد.
چنین وصیتنامهای باید در اداره ثبت یا محل دیگری که آن اداره معین میکند، به امانت گذاشته شود.
شخص بیسواد نمیتواند مبادرت به تنظیم چنین وصیتنامهای کند و چنانچه شخص قادر به حرف زدن نباشد باید وصیتنامه را به خط خودتنظیم و در حضور مسئول دفترخانه اسناد رسمی قید کند که وصیت متعلق به خود او است یا مسئول دفترخانه به خط خود بنویسد که عبارت فوق در حضور او نوشتهشده است. شخص وصیتکننده هر وقت اراده کند، میتواند آن را از اداره ثبت پس بگیرد.
وصیتنامه ممکنه در حالت اضطرار تنظیم شود. ممکن است همیشه شرایط برای تنظیم وصیتنامه به یکی از راههایی که توضیح داده شد امکانپذیر نباشد.
برای شرایط جنگی یا شیوع بیماری مسری، بمباران هوایی و … که حالت فوقالعاده بر جامعه حکمفرما است، قانونگذار پیشبینیهای لازم را کرده است.
در چنین حالتی شخص میتواند بهطور شفاهی نزد دو شاهد وصیت کند. آنگاه یکی از دو شاهد مفاد آن را با تاریخ روز، ماه و سال تنظیم میکند و به امضای حاضرین میرساند.
چنانچه شخص وصیتکننده نظامی بوده و شرایط جنگی حکمفرما باشد، میتواند نزدیک افسر یا همردیف خود و در حضور دو شاهد وصیت کند.
اشخاصی که وصیتنامه در مواقع اضطراری نزد آنها تنظیم میشود، باید در اولین فرصت وصیتنامه را نزد، یکی از دفاتر اسناد رسمی که اداره ثبت معین میکند به امانت گذاشته و اعلام کنند که وصیتکننده در سلامت عقل آن را نوشته است.
چنانچه وصیتنامه بهصورت شفاهی نزد آنان اعلامشده باشد، باید در اولین فرصت به نزدیکترین دادگاهی که به آن دسترسی دارند مراجعه و موضوع وصیتنامه را نزد قاضی اعلام کند تا مراتب صورتمجلس شود و به امضای قاضی و شهود برسد.
البته چنین وصیتنامهای ظرف یک ماه باید از طرف وصیتکننده تأیید و به یکی از سه طریق قانونی (سری- رسمی- خود نوشت) تنظیم شود و الا بلااثر خواهد بود مگر آنکه ورثه مفاد آن را تأیید و قبول کنند.
هر وصیتی که به ترتیب مذکور در این فصل واقع نشده باشد در مراجع رسمی پذیرفته نیست مگر اینکه اشخاص ذینفع در ترکه به صحت وصیت، اقرار نمایند.
در هر دادگاه و یا بنگاه و یا شخصی که وصیتنامه به او سپردهشده ونیز دادگاهی که در موارد فوقالعاده وصیت در آنجا اظهار گردیده مکلف است بعد از اطلاع به فوت موصی وصیتنامه یا صورتمجلس راجع به وصیت، را به دادگاه بخشی که برای رسیدگی به امور راجع به ترکه متوفی صالح است بفرستد اعم از اینکه وصیتنامه نامبرده بهحسب قانون قابل ترتیب اثر باشد یا نباشد و هرگاه وصیتنامه متعدد باشد باید تمام آنها فرستاده شود.
هرگاه کسی که وصیتنامه در نزد او باشد خارج از مقر دادگاه بخش مذکور، میتواند وصیتنامه را به دادگاه محل خود تسلیم نماید و آن دادگاه مکلف است فوراً وصیتنامه را به دادگاه بخش نامبرده بفرستد.
دادگاه بخش در آگهی که برای اداره یا تصفیه ترکه یا تصدیق حصر وراثت میشود قید میکند که هرکس وصیتنامهای از متوفی نزد اوست در مدت سه ماه به دادگاهی که آگهی نموده بفرستد و پس از گذشتن این مدت هر وصیتنامه بهجز (رسمی و سری) ابراز شود از درجه اعتبار ساقط است.
در هنگام ابراز وصیتنامه دادرس دادگاه بخش باید با حضور نماینده دادستان یا مدیر دفتر صورتجلسه بر خلاصه وصیت، و اینکه وصیتنامه در حضور او بازشده و خصوصیات وصیتنامه از قبیل مهروموم تنظیم و به امضاء حضار برساند.
وصیتنامه سری را دادرس دادگاه با حضور اشخاصی بازمینماید که لفاف آن را امضاء یا مهر کرده و در تاریخ باز کردن زنده و در مقر دادگاه حاضر باشند.
اصل وصیتنامه که مطابق این ماده نزد دادرس دادگاه بخش باز میشود به دفتر امانات ثبت فرستاده میشود و رونوشت آن در دفتر دادگاه میماند اشخاص ذینفع میتوانند از آن رونوشت بگیرند.
بعد از باز شدن وصیتنامه دادگاه بخش، به اشخاصی که وصیت، به نفع آنها شده یا کسانی که وصی معینشدهاند مراتب را اطلاع میدهند.
وصیتنامه وقتی معتبر است که تمام آن موجود باشد و ادعای فقدان وصیتنامه یا قسمتی از آن باشد مسموع نیست.
ترتیب صدور سند مالکیت به نام ورثه یا موصیله نسبت به اموال غیرمنقول که بنام مورث ثبتشده است در آییننامه وزارت دادگستری معین میشود.
مدارک لازم:
- حضور متقاضی تتنظیم وصیتنامه (موصی) همراه با ارائه اصل شناسنامه معتبر و تصویر آن
- ارائه اصل یا تصویر شناسنامه موصیله (در وصیتنامه تملیکی), وصی و ناظر (در وصیتنامه عهدی)
- اصل قبض بانکی پرداخت هزینه ثبت و تصدیق وصیتنامه بهحساب کنسولی نمایندگی.
وصیتنامه اعم از اینکه عهدی یا تملیکی، منقول یا غیرمنقول ممکنه بهطور رسمی یا خود نوشت یا سری تنظیم شود.
(امور حسبی ماده:۲۷۷ و ۲۷۸ و ۲۷۹) و (از ماده ۲۸۱ الی ۲۹۹ قوانین امور حسبی)
آییننامه راجع به مواد ۲۷۹ و ۲۸۸ قانون امور حسبی مصوب سال ۱۳۲۲ وزارت دادگستری
وزارت دادگستری به هر یک از دادگاههای شهرستان و بخش و دادستان شهرستان و دفتر امور محجورین و تحریر ترکه و دفتر اسناد رسمی که مقتضی بداند اجازه میدهد که وصیتنامه سری را در حوزه خود یا حوزهای که از طرف وزارت دادگستری معین میشود. به طریق امانت نگاهداری نمایند.
و اشخاص میتوانند وصیتنامه سری خود را در اداره ثبتاسناد که بهوسیله اداره دادگستری معتبر میباشد به امانت قرار بدهند.
اتباع ایران در خارج میتوانند وصیتنامه سری خود را در کنسولی ایران در کشور مربوطه و همچنین اتباع خارجی در این وصیتنامه خود را در کنسولگری دولت متبوع به امانت بگذارند.
و متصدی آن اداره مسئول حفظ و نگهداری آن وصیتنامه میباشند.
و هریک از محلهای که وصیتنامه سری در آن به امانت گذشته شده بعد از اطلاع به فوت نامبرده به روشی که در قانون امور حسبی مقررشده وصیتنامه را برای رسیدگی به امور راجع به ترکه متوفی به دادگاه صالح فرستاده میشود.
آییننامه راجع به ماده ۲۹۹ قانون امور حسبی مصوب سال ۱۳۲۲ وزارت دادگستری
درصورتیکه نسبت به ملک غیرمنقول ثبتشده وصیتی شده باشد که مورد اتفاقنظر ورثه باشد.
مورد وصیت، به نام موصیله یا موردی که باید به مصرف برسد، ثبتشده باید انجام گیرد. و اگر بین ورثه اختلافنظر رخ دهد مورد باید در دادگاه رفع اختلاف شود و حکم نهایی در مورد آن لازم الاجراء میباشد.
و ممکنه نسبت به قسمتی حل اختلاف شده ثبت شود و نسبت به بقیه حل اختلاف در دادگاه بیانجامد.
و هرگاه توافق و اختلاف ورثه نسبت به وصیتنامه در قانون و دادگاه به نتیجهای نرسد، اداره ثبت به هزینه شخص ذینفع در روزنامه آگهی میکند و در آگهی مفاد وصیتنامه از طرف چه کسی و در چه تاریخی بیانشده، و چنانچه نسبت به وصیتنامه اعتراض داشته باشد ظرف سه ماه از تاریخ انتشار آخرین آگهی اعتراض خود را در اداره ثبت تسلیم مینماید.
و در صورت عدم اعتراض در مهلت مقرر ملک مورد وصیت، در دفتر املاک ثبت خواهد شد. و اگر از طرف ورثه یا افرادی دیگر وصیتنامه دومی ظاهر شود، که موصی از وصیت اول خود رجوع کرده و موردتوافق تمام افراد ورثه باشد ملک بر طبق وصیت ثانی عمل و ثبت خواهد شد، و در صورت اختلاف توسط دادگاه رفع خواهد شد.
اگر ترکه متوفی بهوسیله دادگاه تقسیمشده حکم و رأی نهایی دادگاه در این مورد صادرشده باشد مطابق نظر دادگاه ملک تقسیم و ثبت میشود.
درنهایت پس از ثبت ملک هر نوع ادعا و نظر در مورد تقسیم انجامشده مسموع نخواهد بود. و هیچ وصیتنامهای بعد از رأی صادر از دادگاه و ثبت آن در اداره ثبت اعم از رسمی و سری پذیرفته نخواهد شد. (امور حسبی)
مقایسه ماده ۲۵۰ و ۸۳۰ قم
ماده ۲۵۰ قم که مربوط به اجازه عقد فضولی از جانب مالک مال مورد معامله است چنین گفته است اجازه درصورتیکه مؤثر است که مسبوق به رد نباشد والا اثری ندارد ملاحظه میشود که اجازه عقد فضولی هم نوعی از پذیرش و رضایت دادن به عقد فضولی است طبعاً سؤالی در مقایسه مواد ۲۵۰-۸۳۰ قم اجازه بعد از رد بیاثر است.
لکن در ماده ۸۳۰ قم قبول بعد از رد مؤثر است. فرق این دو ماده کجاست؟
در بیع قصد بایع و مشتری قصد مسمتر به آن صورت که در برابر قصد طرف دیگر عقد که مستمر نیست قرارگرفته و آن را بلافاصله ازکار میاندازد و دیگر محل و موقعیت برای پذیرائی قبول بعد از رد عقد فضولی باقی نمیماند.
حالآنکه در وصیت تملیکی قصد موصی تازمان مرگ او استمرار دارد و رد وصیت که از جانب موصی ابراز میشود اگر در حال حیات موصی باشد روبرو با قصد مستمر موصی است به همین جهت رد وصیت، در حال حیات بیاثر است این فرق بین دو ماده میباشد. (قانون مدنی)
سقطجنین
درصورتیکه وصیت برای حملی به عمل آید و او درنتیجه جرمی سقط شود موصیبه، به ورثه جنین میرسد مگر اینکه او سبب سقط شده باشد که در این صورت از ارث محروم میشود. و طبق مقررات ارث موصیبه، به وارث دیگر میرسد.
مثلاً: هرگاه زن بدون اطلاع شوهر برای سقطجنین به پزشک مراجعه میکند و او سبب سقطجنین میگردد.
مادر از موصیبه سهمی نمیبرد چنانچه این عمل در اثر تحریک شوهر باشد واو نیز از موصیبه محروم خواهد بود و موصیبه، به ورثه دیگر جنین از قبیل بردار و خواهر، جد یا جده او خواهد رسید.
این است که ماده ۸۵۲ قم میگوید: اگر حمل درنتیجه جرمی سقط شود موصیبه، به ورثه او میرسد مگر اینکه جرم مانع ارث باشد.
زیرا موصیبه متعلق به حمل است و مانند ترکه به ورثه او خواهد رسید، مگر اینکه وارث قاتل محسوب شود که در این صورت طبق ماده ۸۸۰ قم قتل از موانع ارث خواهد بود.
بنابراین سقطجنین در مورد بالا زمانی موجب محرومیت از ارث میگردد که طفل در اثر سقط بمیرد والا هرگاه جنین درزمانی که نوعاً زنده میماند سقط شود. و به سبب امر خارجی فوت کند.
کسی که موجب سقطجنین گردیده از ارث ممنوع نخواهد بود.
مثلاً: هرگاه در اثر ضربهای که شوهر به پهلوی زن حامله خود در اواخر ماه هشتم وارد آورد زن سقطجنین کند و طفل زنده متولد شود ولی در اثر نقص عضو یا عدم پرستاری لازم فوت نماید پدر از او ارث خواهد برد. زیرا پدر قاتل شناخته نمیشود.
ولی برعکس چنانچه ضربه به پهلوی زن در ماه ششم وارد آید و بچه زنده سقط شود و بمیرد چون هنوز جنین قابلیت حیان مستقل را در طبیعت پیدا ننموده و سقط موجب مرگ او شده است پدر قاتل محسوب میگردد. (دکتر امامی ج ۳ ص ۹۱)
وصیت بر ثلث ترکه نافذ است
ماده ۸۴۳ قم: که میگوید وصیت به زیاده بر ثلث ترکه نافذ نیست مگر با اجازه وارث…موصی میتواند برای پس از فوت هرگونه تصرفی در ثلث دارایی خود بنماید و آن را به هرکس بخواهد واگذار کند. و یا برای مصارف معینه قرار دهد.
قول مشهور بن بابویه (شیخ صدوق) وصیت را نسبت بهتمامی ترکه نافذ میداند.
بنابراین بعضی از فقها وصیت، بر تمام ترکه را جایز و بعضی بیان داشتند که وصیتکننده نمیتواند بر تمام ترکه خود وصیت کند.
حالا اگر درصورتیکه موصیبه مشاع باشد موصیله با ورثه شریک خواهد بود. با توجه به ماده ۸۴۸ قم اگر موصیبه جزء مشاع ترکه باشد مثل ربع یا ثلث موصیله با ورثه درهمان مقدار از ترکه مشاعا شریک خواهد بود. مانند موارد دیگر شرکت؛ هریک از شرکاء میتواند سهم خود را از سهام دیگران افراز نماید.
چنانچه موافقت بین آنان به عمل نیاید طبق مقررات مذکور در تقسیم میتوانند برای افراز به دادگاه رجوع کنند.
حتی ماده ۳۰۱ قانون امور حسبی میگوید: همچنین موصیله و وصی راجع به موصیبه درصورتیکه وصیت، به جزء مشاع از ترکه شده باشد حق درخواست تقسیم رادارند. (دکتر امامی ج ۳ ص ۱۰۶ /قانون مدنی)
دعوای بطلان اجازه از طرف ورثه
درصورتیکه ورثه وصیت را نسبت به مازاد بر ثلث اجازه دهند و سپس مدعی گردند که چون تصور مینمودند موصیبه ناچیز است آن را اجازه دادهاند والا چنانچه مقدار ارزش آن را میدانستند اجازه نمیدادند قول مشهور فقها بر آن است که هرگاه موصیبه عین معین باشد دعوی ورثه پذیرفته نمیشود و هرگاه جزء مشاع از ترکه باشد بهوسیله قسم ادعاء آنان ثابت میگردد.
نقش قانون در وصیت، را تقریباً بهطور اختصار موردبررسی قراردادیم حال مواردی که اهمیت به سزای در وصیت دارد و ازلحاظ مفهومی تا حدودی متفاوت از فقه است موردبررسی و شناسایی شما قرار میدهیم. (دکتر امامی ج ۳ ص ۱۲۴)
وصیت در فقه
وصیت
در لغت به معنای: وصل کردن و این تصرف را ازاینرو وصیت میخوانند که در حال زندگی دنیوی به تصرف بعد از مرگ پیوند میخورد و اتصال پیدا میکند با تقرب جستن در حال زندهبودن به تقرب بعد از مرگ وصل میشود.
در اصطلاح وصیت
تملیک عین یا منفعت یا مسلط کردن بر تصرف بعد از وفات است.
در این تعریف تملیک بهمنزله جنس است و سایر تصرفات موجب تملیک از قبیل بیع، وقف هبه راهم شامل میشود.
همچنین مسلط کردن بر تصرف وصیت، به غیر برای انجام وصیت و نیز ولایت بر کسی که موصی بر او ولایت دارد داخل میشود.
و با قید بعد از وفات هبه و سایر تصرفات من جز شخص در حال حیاتش نسبت بهعین و منفعت از مفهوم وصیت، خارج میگردد. ونیز وکالت، زیرا وکالت مسلط کردن دیگری بر تصرف در زمان حیات است.
ایجاد وصیت، عبارت است از وصیت کردم بعد از وفاتم فلان عمل را انجام دهید قید پس از مرگ لازم است، چون محتوای آن شامل بعد از مرگ میشود و قبول وصیت به هر لفظی انجام میگردد. گرفتن موضوع وصیت و تصرف در آن وصیت درجایی به قبول نیاز دارد که در حق او قبول امکان داشته باشد.
مثلاً وصیت برای تعدادی معین، نه غیر معین مثل فقراء برای ساختن مسجد و پل، از اینکه وصیت به ایجاب و قبول نیازمند است فهمیده میشود که وصیت، عقداست و از اینکه موصی تازنده هست میتواند از وصیتش برگردد و موصیله هم اگر بعد از فوت موصی قبول نکرده باشد. چنین حقی را دارد:
و از علائم و قیود آن دانسته میشود ولی بنا بر بعضی ملاحظات وصیت به عقد لازم ملحق میگردد نظر به اینکه در اکثر موارد وصیت عقد جایز میباشد.
قبول لفظی و مقارن بودن ایجاب با قبول در آن شرط نیست بلکه قبول به هر شکل که باشد جایز است.
چه بعد از ایجاب باشد و چه همزمان آن امکان دارد، منظور مصنف از تأخیر قبول تأخیر آن از حیات موصی وتوام بودن آن با فوت او باشد ولی قول اول:
با روش مصنف مناسبتر میباشد زیرا ایشان اعتقاد به جواز تقدیم قبول بر وفات هستند و قول دوم به مشهور فقهاء تعلق دارد.
پس قول قویتر این است که ایجاب به تملیک بعد از مرگ تعلق میگیرد با قبول تملیک قبل از مرگ منافات پیدا نمیکند.
زیرا قبول آن نیز قبول تملیک بعد از عقد است.
بنابراین تا زمانی که موصیله وصیت را پیش از قبول رد نکرده باشد، میتواند آن را قبول کند. اما اگر وصیت را رد کرده باشد. مؤثر نخواهد بود. چونکه بارد آن ایجاب باطل میگردد.
البته اگر وصیت را درزمان زندهبودن وصی رد کرده باشد میتواند بعد از فوت او قبول کند.
چه اینکه رد وصیت قبل از وفات ارزش ندارد، زیرا ملکیت مورد وصیت درزمان حیات موصی قابل تحقق نیست و ملکیت بعد از وفات هم هنوز واقع نشده است.
این قول باعقیده فقهایی که تأخر قبول از حیات را لازم میدانند مناسبتر است.
اما بنابراین قبول درزمان حیات موصی جایز باشد.
باید رد وصیت درزمان حیات نیز اثر داشته باشد.
زیرا یکی از دو رکن عقد درزمانی که لازم است موجود باشد. وجود ندارد میتوان گفت بعد از رد وصیت قبول آن نه درزمان حیات مؤثر است و نه پسازآن: زیرا رد وصیت ایجاب قبلی را باطل میکند و بعدازآن هم چیزی که مستلزم وصیت باشد در کار نیست.
هرگاه موصیله بعد از وفات و قبل از قبول وصیت را رد کند وصیت بهاتفاق فقها باطل میشود. اگرچه موصیبه قبض کرده باشد. زیرا قبض بدون قبول اثری ندارد.
و اگر بعد از قبول رد کند مطابق قول بهتر از دو قول موجود وصیت باطل نمیشود اگرچه موصیبه قبض نکرده باشد.
زیرا با قبول ملکیت حاصل میشود. بنابراین این رد کردن آن را باطل نمیسازد. همانطور که رد سایر عقود ملکیت آور پس از تحقق قبول چنین است چه آنکه زوال ملکیت پس از تحقق آن متوقف بر وجود سبب ناقل است که در اینجا وجود ندارد و اصل هم عدم زوال ملکیت است.
برخی گفتند بنابراین که قبض شرط صحت ملک باشد چنانچه در هبه چنین است رد کردن هم میتواند مؤثر باشد ازاینرو با وصیت قبل از قبض مورد وصیت، عقد باطل میشود این قول ضعیف است.
زیرا قیاس باطل است واصل هم عدم زوال ملکیت به چنین سببی است همچنین استصحاب حکم ملکیت قبلی به قوت خود باقی است: حق قبول وصیت به وارث موصیله منتقل میگردد.
اگر موصیله قبل از قبول وصیت از دنیا رفته باشد چه زمان حیات موصی فوت کند یا بعدازآن بنا بر قول مشهور مستند این قول روایتی است که با اطلاق خود دلالت بر انتقال حق قبول وصیت به وارث موصیله میکند.
قول قویتر این است که چنانچه غرض موصیله تعلقگرفته باشد با مرگ موصیله وصیت باطل میشود در غیر این صورت باطل نمیشود و این حال اگر موصیله قبل از مرگ موصی بمیرد عین موصیبه، در ملک او داخل نمیشود و اگر بعد از مرگ موصی فوت کند در اینکه موصیبه، در ملک او داخل میشود یا خیر دو احتمال وجود دارد اگر قائل به کاشف بودن قبول در وصیت باشیم قول اول موجه است ولی اگر قائل به ناقل بوده قبل در وصیت باشیم قول دوم موجه است و امکان دارد بگوییم با مرگ موصی: موصیله مالک موصیبه میشود: اما این ملکیت متزلزل است که با قبول وصیت مستقر میگردد اینها چند احتمال است که ذکر خواهد شد.
در وصیتکننده کمال شرط است یعنی بالغ و عاقل باشد و محجور نباشد و در قبول وصیت کودکی که سن او به ده سال رسیده است:
ولی وصیت کردن دیوانه، مست و کسی که زخم کشندهای بر خود وارد ساخته است باطل میباشد و مورد اول بطلان وصیت مورد اخیر مستندش نقل امام جعفر صادق (ع) است: که فرمودند:
اگر شخصی بعد از وارد ساختن زخم بر خود یا انجام عملی که ممکنه منجر به قتل گردد اقدام به وصیت نماید.
وصیت او جایز نیست و دیگر اینکه این عمل وی دلالت بر سفاهت او دارد.
همچنین او در حکم مرده است بنابراین احکام زنده بر او جاری نمیگردد.
در مقابل گفتهشده است: وصیت چنین فردی اگر عقلش ثابت باشد صحیح است.
و این قول در صورت عدم تعارض با روایت مشهور قول نیکوی بود. اما اینکه گفتهشده به جهت سفاهت وصیت او صحیح نیست چندان درست نیست و ضعیف تراز این تعلیل این استدلال است که گفته شد او بهمنزله مرده است زیرا در صورت مشخص بودن به رشد او صرف این امر مانع از تصرف او نخواهد بود.
ولیکن محل نزاع جایی است که خود عمداً چنین زخمی بر خود وارد میسازد. اما اگر به خطا یا اشتباه چنین کند. اتفاقنظر وجود دارد که وصیت چنین کسی صحیح است.
شرط است موصیله در وقت وصیت وجود داشته باشد و بتواند مالک شود پس اگر برای جنین وصیت شده باشد وجود او در حال وصیت چنین اعتبار میشود که بعد از گذشت کمتر از شش ماه از زمان وصیت متولد گردد یا اینکه بعد از گذشت حداکثر مدت حمل و کمتر از آن کودک به دنیا بیاید. البته مشروط به آنکه شوهر یا مولی نباشد.
وصیت به ابراء
اگر کسی از دیگری طلبی داشته باشد و وصیت کند که بهمحض فوت او آن طلب ساقط گردد این وصیت را وصیت به ابراء مینامند.
ابراء موجب اسقاط است اسقاط با تملیک فرق دارد.
بنابراین وصیت به ابراء را وصیت تملیکی نمیدانند.
در این مورد حق تقدم معنی ندارد موصیله فقط یک حق دارد که با دو شرط ذیل حق خودبهخود صورت خارجی پیدا میکند و بهحق اصالی مبدل میشود.
- موت موصی
- وجود ترکه
در حین موت باوجوداین دو شرط موصیله خودبهخود ساقط میشود و فرض مالکیت متزلزل هم برای ورثه تصور نمیشود. (استناد به ماده ۸۶۸)
- الف-وصیت تملیکی به وقف شدن ملک معین در این مورد هم حق تقدم تصور نمیشود و بهمحض فوت موصی آن ملک وقف خواهد شد.
- ب-وصیت تملیکی به نفع غیر محصور که قبول در آن لازم نیست حق تقدم در این مورد وجود ندارد و با همان دو شرط که در مورد اول گفته شد تملیک صورت میگیرد.
قدر مشترک بین جمیع اقسام وصایای تملیکی حق موصیله است که بااراده یکه جانبه موصی و بصرف رضای او پدید میآید و با فوت موصی این حق تقدم مذکور هم باشد.
در این مورد وصیت به وقف یا وصیت به عمری و رقبی، سکنی، نیز وجود دارد.
عناصر وصیت تملیکی
- قصد موصی: وصیت تملیکی از ایقاعات است.
- انشاء در قصد: در علم حقوق دو نوع قصد وجود دارد. قصد انشاء. قصد اخبار. ایقاع و عقود از حیث قصد انشاء یکسان هستند یعنی این نوع قصد در عقد و در ایقاع وجود دارد. پس در هر عقد و در هر ایقاع قصد نتیجه عقد یا ایقاع باید وجود داشته باشد وگرنه عقد یا ایقاع باطل است.
- ملک: مورد وصیت که موصیبه نامیده میشود باید اختصاص به موصی داشته باشد و از آن دیگری نباشد. خواه موصیبه مال باشد خواه نباشد مانند آلبوم عکس.
- تعهد: کسی که وصیت تملیکی میکند یعنی قصد یکجانبه خود را اظهار میدارد خود را ملتزم و متعهد به ایجاد حق تقدم در ضمن یک حق به سود موصیله میکند.
- استیفاء حق پس از موت: این عنصر حتمی و مهم وصیت تملیکی است موصی با وصیتی که میکند در مقام استیفاء حق برای بعد از موت خود برمیآید، فرق نمیکند که بهموجب وصیت حقی به سود موصیله ایجاد شود یا ذمه او موجب وصیت بهمحض فوت موصی بری گردد.
که این را وصیت به ابراء نامیدهاند. با درج این عنصر در میان عناصر وصیت تملیکی ایرادات مربوط به تملیک در ماده ۸۲۶ قم دفع میشود زیرا استیفاء حق شامل وصیت به تملیک و شامل وصیت به ابراء میگردد. پس وصیت را میتوان اینطور بیان کرد (وصیت انشاء امری است که اثر آن معلق به موت باشد). - دخل و تصرف در ترکه: در این مورد به دو صورت انجام میگیرد. الف-بصورت حذف رقمی از ترکه به سود خود موصی مانند وصیت به ثلث که در مصارف خیرات برای موصی خرج میشود یا به سود غیر…ب-به صورت تعیین سهمالارث.
- عدم پیدایش ولایت برای دیگری: ولایت سلطه و اختیار قانونی است متولی موقوفه بر موقوفه ولایت دارد. اگر وصیتی ایجاد ولایت برای دیگر نکند آنیک وصیت تملیکی است.
وصیت عهدی: عبارت است از دادن ولایت برای انجام دادن کار یا کارهای معین برای بعد از ممات.
اجزاء موصیبه در وصیت تملیکی:
- الف – پرداختن بدهیهای موصی
- ب – وصول مطالبات موصی
- ج – پس دادن ودیعهای که نزد موصی بوده و تعلق به دیگران دارد و نیز پس گرفتن ودیعههایی که موصی نزد دیگران دارد.
- د – ولایت بر اولاد و اولاد موصی، یعنی ولایت بر صغیر و سفیه و دیوانه و حفظ آنان.
- و – توزیع حقوق واجبه. عبارت است از تعهدات دینی و مدنی موصی از قبیل پرداختن دیون و دادن زکات یا مالیات و عوارض شهرداری.
- م – انجام دادن تبرعات موصی که خود او امر به آنها کرده است مانند اجراء وصیت به ثلث که همراه با انجام دادن تبرعات است.
پایه اصطلاح عهدی در واژههایی از قبیل عقد عهدی بیع عهدی وصیت عهدی یمسان است یعنی دانشمندان اینطور فکر کردهاند، که عمل حقوقی که منشأ تعهد فعل یا ترک است عمل حقوقی عهدی است.
باقی اعمال حقوقی را که منشأ تعهد فعل و ترک نیستند عمل حقوقی تملیکی نامیدهاند. مانند بیعی که همزمان با ایجاب و قبول موجب انتقال مالکیت مبیع میشود.
بنابراین مقدمه اگر آن عمل حقوقی عهدی عقد باشد آن عقد را عقد عهدی نامیدهاند و اگر بیع باشد بیع عهدی میباشد. و اگر وصیت باشد وصیت عهدی نام دارد.
ازآنجاکه وصیت عهدی برابر قانون مدنی تعهد فعل برای وصی پدید میآورد به همین جهت این وصیت را وصیت عهدی خواندهاند.
ولی در وصیت تملیکی تعهد فعل وجود ندارد بلکه هدف موصی دخل و تصرف در ترکه است که بهصورت یک حق همزمان با ایجاب موصی پدید میآید.
*از ابتدا تعریف وصیت تا اجزاء موصیبه در وصیت تملیکی (لمعه دمشقیعه دکتر ابراهیم لطفی از ص ۳۳۹ الی ۳۶۷)
تلف شدن موصیبه:
موصیبه ممکنه پیش از فوت موصی و یا بعدازآن قبل از قبض موصیله تلف شود. بنابراین موضوع را در دو فرض بررسی میکنیم:
۱ – تلف موصیبه پیش از موت موصی:
اگر موصیبه قبل از موت موصی تلف شود چون موضوع وصیت از بین رفته است، وصیت، هم با انتفاء موضوع خود از بین میرود.
اگر موصیبه خانه معین باشد و قبل از موت موصی خراب شود آن وصیت به علت انتفاء عرفی موضوع آن منحل میگردد.
تلف موصیبه پس از فوت موصی و پیش از قبول موصیله هم همین حکم را دارد. اگر خودبهخود و بدون مسئولیت غیر تلفشده باشد.
۲ – تلف موصیبه بعد از موت موصی و قبل از قبض:
ممکن است موصیبه بعد از موت موصی و قبل از قبض بهوسیله موصیله، تلف گردد خواه موصیله قبول وصیت کرده باشد خواه نه. در فرضی که موصیله وصیت را قبول کرده باشد تلف به رمال او وارد میشود در این صورت مشکلی نیست.
اما اگر وصیت را قبول نکرده و مال مورد وصیت، به صورتی تلف شود که قانوناً برای آن تلف مسئولی وجود داشته باشد. تکلیف به چه صورت است:
- اول: وصیت به سهم مشاع: اگر ثلث مشاع ترکه موصیبه باشد.
مثلاً بخشی از ترکه تلف شود موصیله و ورثه موصیبه یک نسبت زیان میبینند اگر تلف را مسئول نباشد. اگر مسئول باشد بدل میدهد و جبران زیان همه میشود. - دوم: اگر موصیبه عین معین باشد و تلف شود این تلف فقط متوجه خود موصیله است و ربطی به ورثه موصی ندارد.
اگر تلف را مسئول نباشد و بعد از قبول وصیت و قبل از قبض، تلفشده باشد از جیب موصیله رفته است.
اگر تلف را مسئول باشد بدل را به او میدهد. اگر در این فرض بخش دیگر ترکه غیر از موصیبه تلف شود زیان فقط متوجه ورثه است.
همچنین اگر موصیبه سهم مشاع بوده و وصی آن را طبق وصیت میت افراز کند و پیش از اینکه آن را به وصی له تسلیم نماید بدون تعدی و تفریط وصی تلف شود.
زیرا بعد از تشخیص سهم موصیله موصیبه در حکم عین معین است. - سوم: اگر بهکلی وصیت کند و بعد از موت موصی، بخشی از ترکه تلف شود این هم مانند وصیت بهعین معین است در فرض تلف غیر عین موصیبه که زیان بر ورثه است نه بر موصیله مثلاً وصیت کند که هزار تومان از ترکه از آن حسن باشد.
در این فرض چون موصیبه معین نیست و مشخص هم نشده است نمیتواند موضوع تلف قرار گیرد. بنابراین حصه او محفوظ است. (کتاب وصیت لنگرودی ص ۸۷)
در حکم تلف موصیبه:
ممکنه بجای اینکه بخشی از ترکه تلف شود مستحق للغیر درآید.
مثلاً: اینکه موصی در زمان حیات خود مالی را بخرد و بعد از فوت او معلوم شود که مبیع مستحق للغیر است. این نیز در حکم تلف بخشی از ترکه است.
بلکه از آنهم قویتر است. زیرا اساساً مال موصی نبوده است. (کتاب لنگرودی ص ۸۹)
نوسان قیمت موصیبه:
میزان ثلث به اعتبار دارائی موصی در حین وفات معین میشود نه به اعتبار دارائی او در حین وصیت.
بنابراین نوسان قیمت تمام یا بخشی از ترکه تأثیر در تعیین موصیبه و تسلیم آن به موصیله ندارد. (کتاب لنگرودی ص ۸۹)
موصی و اهلیت آن:
موصی کسی است که اقدام به وصیت تملیکی و عهدی میکند. ازآنجاکه وصیت یک عمل حقوقی است و در هر عمل حقوقی قصد انشاء لازم است ونیز برای آن کار اهلیت داشته باشد.
اگر وصیت عقد باشد برای اینکه متعاملین اهل محسوب شوند باید بالغ و عاقل و رشید باشند. اشخاص زیر محجور و از تصرف در اموال و حقوق مالی خود ممنوع هستند: صغار، اشخاص غیر رشید، مجانین. بااینکه هرگاه طفل هم پدر وهم جد پدری داشته باشد و یکی از آنها محجور یا به علتی ممنوع از تصرف در اموال مولیعلیه گردد، ولایت قانونی او ساقط میشود.
وقتیکه به علت حجر ولی قهری ولایت او ساقط شود نمیتواند وصیت به شخص دیگر کند که از اطفال او مواظبت کنند و به همین جهت صاحبنظر میگویند:
موصی باید بالغ و عاقل و رشید باشد کس که چنین نیست بر خویشتن تسلط ندارد تا چه رسد که بر دیگران یعنی مولیعلیه خود ولایت داشته باشد. (کتاب وصیت لنگرودی ص ۱۴۱)
وصیت اتباع خارجی:
داشتن تابعیت بیگانه نمیتواند موجب حجر باشد.
اگر قانونگذاران جهان برای اتباعه خارجه ازنظر تملیک غیرمنقول محدودیتهایی را در نظر گرفتهاند این محدودیتها از نوع اقدامات احتیاطی به سود کشور است چنانچه در مورد مفلس، معسر، ورشکسته، مریض در مرض موت موصی که قبل از وصیت، اقدام به خودکشی کند.
همدست به تدابیر احتیاطی زدهاند. این تدابیر را نباید علامت حجر شمرد. حال اگر شخصی ایرانی یا بیگانه نسبت به مال غیرمنقول که در ایران دارد یکی از اتباع خارجه وصیت کند این وصیت غیر نافذ خواهد بود تا زمانی که اجازه استملاک طبق آییننامه استملاک اتباع خارجه صادر گردد.
اگر اجازه ندهند آن وصیت از اعتبار میافتد. و بتواند مالک چیزی شود که برای او وصیت شده است.
نتیجه:
وصیت بهطور متداول در فقه ما بیان و از جانب علمای در کتابهای و در نوشتههای مختلف موردبحث در قانون وفقه قرارگرفته که توسط کارشناسان رسمی دادگستری شرح داده شد.
نویسنده: فرشید گودرزی